مِشـــــکوة

وبلاگ تخصــصی قــرآن و حدیث

مِشـــــکوة

وبلاگ تخصــصی قــرآن و حدیث

قرآن و اهل بیت (ع) نورند . نوری که انسان می تواند در پرتو آن به تعالی و تکامل برسد .
منشأ نور خداست و همه انوار عالم ، فروغ و تجلی خود را از نور خدا می گیرند .
" مشکوة " همان سرچشمه نور است که همه انوار را در بر دارد....
این وبلاگ تخصصی و پیرامون قرآن و اهل بیت ( ع ) است که به میمنت میلاد پیامبر اکرم حضرت محمد ( ص )
و صادق آل محمد ( ع ) در روز 17 ربیع الأول ایجاد گردیه است . امید است مورد علاقه و عنایت شیفتگان قرآن و عترت
واقع گردد. و الحمد لله رب العالمین

۷۰ مطلب با موضوع «اهل بیت (ع)» ثبت شده است

۲۰
شهریور
امام على علیه السلام :

الغِنَى الاکبَرُ الیَأسُ عَمّا فى اَیدِى الناسِ؛

بى اعتنائى و امید نداشتن بدانچه در دست مردم است بزرگترین توانگرى است.

(نهج البلاغه)

امام على علیه السلام :

اَلسَّخاءُ یُکسِبُ المَحَبَّةَ وَیُزَیِّنُ الخلاقَ؛
سخاوت، محبّت آور و زینت اخلاق است.

غررالحکم، ج2، ص10، ح1600

امام صادق علیه السلام :

اَلسَّخاءُ مِن أخلاقِ الأنبیاءِ ، وهُوَ عِمادُ الإیمانِ ، ولا یَکونُ مُؤمِنٌ إلاّ سَخیّا ، ولا یَکونُ سَخیّا إلاّ ذو یَقینٍ وهِمَّةٍ عالیَةٍ ؛ لأِنَّ السَّخاءَ شُعاعُ نورِ الیَقینِ ، ومَن عَرَفَ ما قَصَدَ هانَ عَلَیهِ ما بَذَلَ؛


سخاوت از اخلاق پیامبران و ستون ایمان است . هیچ مؤمنى نیست مگر آن که بخشنده است و تنها آن کس بخشنده است که از یقین و همّت والا برخوردار باشد ؛ زیرا که بخشندگى پرتو نور یقین است . هر کس هدف را بشناسد بخشش بر او آسان شود .

بحارالأنوار، ج71، ص355، ح17

امام صادق علیه السلام :

اَلسَّخاءُ ما کانَ ابتِداءً ، فَأمّا ما کانَ مِن مَسألَةٍ فَحَیاءٌ وتَذَمُّمٌ؛
سخاوت آن است که بى درخواست انجام گیرد، اما سخاوتى که در مقابل درخواست باشد ناشى از شرمندگى و براى فرار از سرزنش است.

بحارالأنوار، ج71 ، ص357، ح21

رسول اکرم صلی الله علیه و آله :

اَلسَّخىُّ قَریبٌ مِنَ اللّه  ، قَریبٌ مِنَ النّاسِ ، قَریبٌ مِنَ الجَنَّةِ؛
سخاوتمند به خدا، مردم و بهشت نزدیک است.

بحارالأنوار، ج73، ص308، ح37

رسول اکرم صلی الله علیه و آله :

طَعامُ السَّخىِّ دَواءٌ وطَعامُ الشَّحیحِ داءٌ؛
غذاى سخاوتمند، داروست و غذاى بخیل، درد.

بحارالأنوار، ج71، ص357، ح22

امام صادق علیه ‏السلام :

ـ لَمّا سُئلَ عَن حَدِّ السَّخاءِ ـ : تُخرِجُ مِن مالِکَ الحَقَّ الّذى أوجَبَهُ اللّه  عَلَیکَ ، فَتَضَعَهُ فى مَوضِعِهِ؛
در پاسخ به سئوال از مرز سخاوت فرمودند: حقوقى را که خداوند بر اموال تو واجب کرده است، خارج کنى و آن را در جاى خودش قرار دهى.

غررالحکم، ج1، ص113، ح413

رسول اکرم صلی الله علیه و آله :

إنَّ اللّه  یُبغِضُ البَخیلَ فى حَیاتِهِ ، اَلسَّخىَّ عِندَ وَفاتِهِ؛
خداوند از کسى که در زندگى بخیل باشد و در هنگام مرگ سخى شود، نفرت دارد.

بحارالانوار

امام حسن عسگرى علیه السلام :

إنَّ لِلسَّخاءِ مِقدارا فَإن زادَ عَلَیهِ فَهُوَ سَرَفٌ؛
سخاوت اندازه اى دارد که اگر از آن فراتر رود اسراف است.

غررالحکم، ج5، ص314، ح 8529 و 8530


۰۸
شهریور

آیا اهل بیت علم به غیب دارند؟

سؤال: آیات قرآنی می گوید که علم غیب فقط با خداوند است. دلیل شیعه برای اینکه ائمه علم غیب داشته اند چیست، مخصوصا ادعا هایی که می گوید ائمه علم به دنیا های دیگر یا همه ذرات دنیا دارند؟ آیا این ادعا با آیات قرآن منافات ندارد؟ خواهش می کنم دلیل خود را از طریق آیات قرآنی مطرح کنید.

جواب :

تنها علمی که کسی دیگر جز خداوند تعالی نمی تواند آن را کسب و درک کند، علم به ذات اقدس الهی و چگونگی فعل او (یعنی اینکه او چطور چیزی را از عدم پدید می آورد) است. زیرا که یک موجود محدود نمی تواند یک موجود لامحدود را احاطه کند و خداوند تعالی فقط اراده می کند که چیزی پدید آید و آن چیز بوجود می آید.

ولیکن دو نکته مهمی را باید در نظر داشت. اول آنکه علم هر موجودی بغیر از خداوند تعالی نیازمند است به خداوند متعال. زیرا که خداوند به همه چیز هستی بخشیده و هیچ چیز نیست که به او نیازمند نباشد. به اصطلاح خداوند تعالی واجب الوجود است و خلق او نیازمند و ممکن الوجود. علم نیز یک امر وجودی است و پس در ممکن الوجود نیازمند است به خداوند تعالی.

پس موجود خلق شده در علمی که امکان کسب و درک آن را دارد، هنوز در داشتن آن علم نیاز به خداوند تعالی دارد. پس همه چیز بغیر از خداوند تعالی نیازمند است به خداوند تعالی برای علم خود و اما خداوند نیازمند به چیزی نیست برای علم خود.

نکته دوم که باید در نظر داشت این است که در موجودات خلق شده علم بر ذاتشان عارض شده، اما علم خداوند تعالی با ذات او یکی است.

اهل بیت شامل می شود از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت فاطمه زهرا (صلوات الله علیها) و دوازده امام (صلوات الله علیهم) که شیعیان به آنها عقیده دارند. همه افراد اهل بیت علم الغیب و ولایت تکوینی، به معنی سرپرستی و تصرف عینی در کل موجودات جهان، دارند.

اما همانطور که گفته شد برای علم و ولایت تکوینی خود، اهل بیت (صلوات الله علیهم) همیشه نیازمند به خداوند تعالی هستند و اوست که به آنها این علم و ولایت را بخشیده. پس معنی آیات قرآن که علم غیب برای خداوند است همین است. یعنی آنکه اگر هم خداوند به افرادی که خود انتخاب کرده علم غیب دهد، هنوز آن علم وابسته است به خداوند تعالی و آن خداوند است که آن علم را به آن افراد بخشیده.

بدون شک در قرآن صریحا بیان شده است که خداوند تعالی به افرادی که خودش به دلیل تقوی و طهارت آنها انتخاب کرده از پیامبران و اولیا، علم غیب می دهد. بطور مثال در سوره بقره، آیه ٢۵۵، خداوند تعالی می فرماید: { اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۗ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ}(هیچ معبودى نیست جز خداوند یگانه زنده‏، که قائم به ذات خویش است‏، و موجودات دیگر، قائم به او هستند؛ هیچگاه خواب سبک و سنگینى او را فرانمى‏گیرد؛ آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است‏، از آن اوست‏؛ کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟! آنچه را در پیش روى آنها و پشت سرشان است مى‏داند؛ و کسى از علم او آگاه نمى‏گردد؛ جز به مقدارى که او بخواهد. تخت [حکومت‏] او، آسمانها و زمین را دربرگرفته‏؛ و نگاهدارى آن دو، او را خسته نمیکند. بلندى مقام و عظمت‏، مخصوص اوست‏.)

همچنین در سوره جن، آیه ٢۶-٢٧ می فرماید: { عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَىٰ غَیْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا}( داناى غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمى‏سازد، مگر رسولانى که آنان را برگزیده و مراقبینى از پیش رو و پشت سر براى آنها قرار مى‏دهد…)

مخصوصا به قسمت دوم آیه که در مورد عصمت صحبت می کند دقت کنید. پس آیاتی که می گوید علیم غیب برای خداوند است به این معنا است که هیچ موجودی نمی تواند از خودش و بدون نیاز داشتن به خداوند تعالی علم غیب داشته باشد. و اگر افراد برجسته ای که خود خداوند انتخاب کرده، علم غیب دارند، آن علم از خودشان نیست و برای آن و تمام وجود خود به خداوند نیازمندند و از خداوند مستقل نیستند. به علاوه، مخلوقات هیچ وقت به بعضی از چیزها مثل ذات اقدس الهی نمیتوانند علم پیدا کنند. اگر آیات را اینطور تفسیر نکنیم بین آیاتی که می گوید علم غیب برای خداوند است و آنها که می گوید خداوند علم غیب را به آن کسانی که اراده کند می بخشد تناقض بوجود می آید. و ما می دانیم که در کلام خدا، قرآن مبین، هیچ تناقضی وجود ندارد.

نتیجه می گیریم که همانطور که در روایات بی شمار وارد شده است، خداوند تعالی اراده کرده که اهل بیت عصمت و طهارت (صلوات الله علیهم) علم به غیب داشته باشند. مثال های دیگر از علمی که حضرت رسول، پیامبران و اولیا خداوند به غیب داشتند و دارند بی شمار است.

۳۱
مرداد
 

صحیفه سجادیه، مجموعه‎ای از ادعیه امام سجاد ـ علیه السلام ـ است که بعد از قرآن کریم و کتاب مقدس نهج البلاغه حاوی والاترین معارف الهی شمرده می‎شود و به حق (اخت القرآن) و انجیل اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و زبور آل محمد ـ علیهم السلام ـ لقب یافته است. پیشوای چهارم بعد از حادثه خونین کربلا که همه راهها را برای بیان حقایق مسدود یافت، با زبان دعا به ارشاد بشر پرداخته و تا ابد به جوامع انسانی رهنمودهای ارزنده‎ ارایه می‎دهد؛ رهنمودهایی که اندیشمندان سترگ و دانشمندان بزرگ را حیران ساخته است.

در سال 1353هـ.ق مرحوم آیت الله العظمی نجفی مرعشی ـ قدس سره ـ نسخه‎ای از صحیفه سجادیه را برای علامه معاصر مؤلف تفسیر طنطاوی (مفتی اسکندریه) به قاهره فرستاد وی پس از تشکر از دریافت این هدیه گرانبها و ستایش فراوان از آن در پاسخ چنین نوشت. «این از بدبختی ماست که تاکنون بر این اثر گرانبهای جاوید که از مواریث نبوت است دست نیافته بودیم، هر چه در آن می‎نگرم، آن از گفتار مخلوق برتر و از کلام خالق پایینتر می‎یابم.[1]

صحیفه سجادیه تنها شامل راز و نیاز و بیان حاجت در پیشگاه خداوند متعال نیست، بلکه دریای بیکرانی از علوم و معارف اسلامی است که طی آن مسائل عقیدتی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و پاره‎ای از قوانین طبیعی و احکام شرعی در قالب دعا مطرح شده است.[2]

این کتاب ارزشمند ویژگی‎های خاصّی دارد که به چند ویژگی خلاصه‎وار اشاره می‎شود:

۰۹
مرداد



خداوند متعال در چهارمین آیه سوره مبارکه قدر می‌فرماید:

تنزّل الملائکة و الرّوح فیها بإذن ربهّم من کلّ أمرٍ؛ فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرمانی (برای تقدیر هر کاری) فرود آیند. (1)

فعل مضارع «تنّزل» دلالت بر تکرار و بقاء «لیلةالقدر» دارد، و در آیات سوم و چهارم سوره دخان نیز:

فیها یفرَق کلّ أمرٍ حکیم(2) ؛ در آن شب، هر فرمانی، بر حسب حکمت صادر می‌شود.

دلالت بر تجدد و دوام دارد. زیرا هیأت نحوی باب «تفعّل» دلالت بر پذیرش یا تکلف یا هر دو می‌نماید. ظاهر این فعل‌ها، خبر از تفریق و تنزل امر در لیلةالقدرهای آینده می‌دهد.

این امر که در زمان رسول خدا به آن حضرت نازل می‌شده‌است، و در هر شب قدر دیگر، باید بر کسی نازل و تبیین و تحکیم یا کشف شود که به افق نبوت نزدیک و پیوسته باشد.

قبول اصل وصایت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و امامت، ناشی از این معنی و مبتنی بر همین اساس است.
امام سجاد علیه السلام فرموده‌اند:

۰۷
مرداد

وقتی محراب کوفه گریست
·٠•●

هنگامی که آن حضرت وارد محراب مسجد شد و مشغول خواندن نماز گردید و سر از سجده اول برداشت، نخست شبیث بن بجره با شمشیر برّان بر وی هجوم آورد، ولیکن شمشیرش به طاق محراب اصابت کرد و پس از او، عبدالرحمن بن ملجم مرادی فریادی برداشت: و شمشیر خویش را بر فرق نازنین حضرت علی(ع) فرود آورد و سر مبارکش را تا به محل سجده گاهش شکافت.

حضرت علی(ع) در محراب مسجد، افتاد و در همان هنگام فرمود: بسم الله و بالله و علی ملّه رسول الله، فزت و ربّ الکعبه؛ سوگند به خدای کعبه، رستگار شدم.
۰۵
مرداد

انس با قرآن ؛ وظیفه ی هر منتظر

-----------------------
از امور اصلی و هر روزه ای که حتماً باید منتظران مهدی (عج) به آن اهمیت دهند، انس گرفتن با قرآن و عمل به آن است.
حضرت علی (علیه السلام) در وصیت خود به امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) می فرماید: خدا را، خدا را در مورد قرآن مواظب باشید مبادا دیگران از شما پیشی گیرند. [1]

در مورد شناختن مفاهیم قرآن و اجرای آن، مگرنه این است که قرآن و عترت (علیهم السلام) در کنار هم هستند، و امام زمان (علیه السلام) قرین قرآن است، اگر خدای نکرده قرآن مهجور گردد، درست بر عکس راه امام قدم (عج) برداشته شده است، اگر آیات عذاب، آیات رحمت، آیات عبرت، آیات سیاسی، آیات عبادی، آیات تذکّر و ... را با کمال دقت توجه کنند و هر روز بخوانند و معانی آن را در ذهن خود ترسیم نمایند، خواهند فهمید که با این کار چقدر سریع و آگاه به سوی فرج امام (عج) گام برداشته اند.
در اینجا برای اینکه هم از قرآن استفاده کرده باشیم و هم طرز استفاده را دریابیم و هم از دستورات محکم قرآن در جهت زمینه سازی برای حکومت صالحان مطلبی بدانیم به دو فراز زیر از قرآن توجه کنید.
در آیه 75 سوره نساء می خوانیم:

« وَ مَالَکُمْ لاَ تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَآءِ وَالْوِلْدانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَآ أَخْرِجْنَا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَّنَا مِنْ لَّدُنْکَ وَلِیّاً وَاجْعَلْ لَّنَا مِنْ لَّدُنْکَ نَصِیراً؛
چرا در راه خدا و در راه نجات مستضعفین از مردان و زنان و کودکان، پیکار و مبارزه (با مستکبران) نمی کنید و در راه نجات مستضعفین که می گویند خدایا ما را از این شهر (مکه) که اهلش ستمگر است بیرون ببر و برای ما از طرف خودت سرپرست و یاور قرار بده، اقدام نمی نمایید؟ »
این آیه به ما می گوید : نباید بی تفاوت باشیم باید برای خدا و نجات مستضعفین پیکار کنیم، مستضعفانی که خدا پرستند و دنبال رهبر شایسته اند و از ستم و ستمگران ناخشنودند، چنین افراد را باید کمک کرد و نجات داد.
تعبیر به «ما لَکُم» (چرا) یک نوع استفهام انکاری است، حاکی است که حتماً باید مسلمانان در راه نجات مستضعفان، نه تنها بپاخیزند بلکه باید پیکار کنند.

مگرنه این است که قرآن و عترت (علیهم السلام) در کنار هم هستند، و امام زمان (علیه السلام) قرین قرآن است، اگر خدای نکرده قرآن مهجور گردد، درست بر عکس راه امام قدم (عج) برداشته شده است

پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) با بیانات جذّاب و پرمحتوای خود شاگردان مکتب اسلام را به گونه ای ساخته بود که در مبارزه با دشمن کارشان چنان اوج گرفت، که طبق روایات، هفت نفر از فقرای انصار به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده و عرض کردند بر اثر تهیدستی وسیله ای برای شرکت در جهاد نداریم، شما وسیله ای از شمشیر و نیزه و مرکب در اختیار ما بگذارید تا در جهاد شرکت کنیم، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چون وسیله در اختیار نداشت، جواب منفی به آنها داد، آنها به قدری ناراحت شدند که اشک در چشم هایشان حلقه زده بود، و کم کم به گریه تبدیل شد و سخت گریستند و بعدها به نام « بَکّائون » ) گریه کنندگان ) معروف شدند. آیه 92 سوره توبه در وصف این افراد مخلص نازل شد. [2]
« وَلاَ عَلَی الَّذِینَ إِذَا مَآ أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاَأَجِدُ مَآأَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّواْ وَّ أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ یَجِدُوا مَا یُنفِقُونَ؛

و نیز اشکالی نیست بر آنها که نزد تو (پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)) آمدند که آنها را به مرکبی برای میدان جهاد سوار کنی، گفتی مرکبی که شما را بر آن سوار کنم ندارم از نزد تو بازگشتند در حالی که چشمانشان اشکبار بود، از این رو که چیزی را نداشتند تا در راه خدا انفاق کنند».
آری این چنین تعلیمات قرآن که دو نمونه اش را ذکر کردیم، اثر می بخشد فرزندان و شاگردان قرآن باید این چنین تربیت گردند تا منتظر واقعی امام زمان (علیه السلام) شوند، پس باید با قرآن مأنوس بود و این درسها را از آن آموخت. [3]

---------------------------------------------------------
پی نوشت:
[1] نهج البلاغه، نامه 47
[2] مجمع البیان، جلد 5، صفحه 60، ذیل آیه فوق.
[3] توجه به نهج البلاغه نیز که می توان گفت یک کتاب انقلابی و برای زمینه سازی تحریر شده، باید مورد توجه قرار گیرد.

۰۵
مرداد
مقام معظم رهبری(مدظله العالی) می فرمایند:


من دو سه جمله از روایات نقل شده را به عنوان ذکر مصیبت بیان می کنم .لوط بن یحیی ابی مخنف می گوید:«فلما احسّ الأمام بالضّرب لم یتأوّه» یعنی وقتی در محراب بر فرق آن بزرگوار ضربه وارد شد و پیشانی حضرت را شکافت، هیچ آه و ناله یی نکردند. «وصبر واحتسب»؛ خودشان را حفظ کردند و صبر کردند.«ووقع علی وجه و لیس عنده احد»؛ حضرت با صورت روی زمین افتادند و اطراف ایشان کسی نبود؛ چون هنوز نماز شروع نشده بود، مسجد هم تاریک بود و مردم به طور متفرق در مسجد مشغول خواندن نافله بودند؛ بنابراین اولِ کار کسی نفهمید چه اتفاقی افتاده است. «قائلاً بسم الله و بالله و علی ملّه رسول الله».اولین جملاتی که حضرت بعد از ضربت خوردن بر زبان جاری کردند، جملاتی بود که در موارد دیگر هم به گوشمان رسیده است.بعد از این که سیدالشهداء (سلام الله علیه) ضربت خوردند و بر زمین افتادند، همین جملات از قول ایشان نقل شده است:«بسم الله و بالله و علی ملّه رسول الله»؛ به نام خدا و برای خدا و بر طریقه ی رسول خدا، حاصل زندگی را تقدیم این راه کردند. در ادامه، این جمله هم از امیرالمؤمنین نقل شده است که فرمود: «فزت و رب الکعبه»؛ به خدای کعبه رستگار شدم. در روایت دیگری آمده است که حضرت فرمود: «لمثل هذا فلیعمل العاملون»؛ یعنی انسان برای رسیدن به چنین سرانجامی هر چه عمل کند، زیادی عمل نکرده است؛ بنابراین برای چنین سرانجامی باید عمل کرد. این نشان می دهد که این روح مطهر و پاکیزه چطور متصل به عوالم ملکوت بوده است؛ حتی در همان وقتی که هنوز جسم او در این دنیا زنده بوده است.

«ثم صاح و قال قتلنی اللعین»؛ بعد از آن که حضرت این مناجات را کردند، فریاد کشیدند تا مردم متوجه باشند و نگذارند قاتل بگریزد. «فلما سمع النّاس الضّجّه»؛مردم وقتی صدای امیرالمؤمنین را شنیدند،«ثار الیه کل من کان فی المسجد»؛ همه به طرف محراب مسجد ریختند، اما نمی دانستند چه اتفاقی افتاده است و باید چه کار کنند. «ثم احاطوا بأمیرالمؤمنین»؛ بعد آمدند اطراف امیرالمؤمنین جمع شدند.«و هم یشید رأسه بمئزره والدّم یجری علی وجهه ولحیته»؛ وقتی مردم جمع شدند، دیدند حضرت در همان حال ضعف و در حالی که فرقشان شکافته است، دارند با دستمالی زخم خود را می بندند و خون بر صورت و محاسن آن بزرگوار جاری است. «وقد خضبت بدمائه»؛ محاسن آن حضرت که سفید بود، با خون آن بزرگوار رنگین شده بود. «و هو یقول هذا ما وعد الله و رسوله و صدق الله و رسوله»؛ این همان وعده ی خدای متعال و پیغمبر اوست، و خدای متعال و پیغمبرش راست گفتند و وعده ی آنها تحقق پیدا کرد.
۰۳
مرداد


۱٫ قال النبی ـ صلّی الله علیه و آله ـ: لا تذهبُ الدنیا حتی یقوم بامر اُمتی رجلٌ من ولد الحسین یَملأُ عدلاً کما مُلِئت ظُلماً و جَوراً. ـ « بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۶۶»


پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند:«دنیا به پایان می رسد تا مردی از فرزندان حسین ـ علیه السّلام ـ عهده دار مسائل و مصالح امتم گردد او زمین را آنچنان که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل می کند.


۲٫ قال رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ لِفاطمه فی مرضِهِ: و الّذی نفسی بیده لابُدَّ لِهذِهِ الاُمَّهِ مِن مهدیٍ و هو و اللهِ مِن وُلدِکِ. ـ « بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۶۷»

پیامبر اکرم در مریضی که منجر به وفاتشان شد به فاطمه فرمودند: قسم به آن کسی که جانم در دست اوست حتماً مهدی و هدایت گری برای این دست می آید و قسم به خدا او فرزند تو است.


۳٫ قال رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ: انَّ خُلَفائی و اوصیائی و حُجَجِ اللهِ علی الخَلقِ بعدی اثنا عشر اوَّلُهم اخی و آخِرُهم وَلَدی. ـ « بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۱»

پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند:«همانا جانشینان و اوصیاء من و حجت های الهی بر مردم بعد از من دوازده نفرند اولی آنها برادرم (علی) و آخرینشان فرزندم می باشد.


۴٫ قال رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ: والّذی بَعَثَنی بالحقِّ نبیاً لولم یبقِ من الدنیا الا یومٌ واحدٌ لا طالَ اللهُ ذلک الیومَ حتی یُخرُجَ منه وَلَدی المهدیُّ فَیَنْزِلُ روحُ الله عیسی بن مریم ـ علیه السّلام ـ فَیُصلِّی خَلْفَه. ـ « بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۱»

پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: قسم به آن کس که مرا به حق به نبوت مبعوث کرد اگر از دنیا جز یک روز باقی نماند آن روز را طولانی می کند تا فرزندم مهدی در آن روز قیام کند پس عیسی بن مریم فرود می آید و پشت سرش نماز می خواند.


۵٫ قال رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ: طُوبی لمن ادرک قائمُ اهل بیتی و هو مقتدٍ به قبل قیامِهِ یأتِمُ به و بائمهِ الهُدی من قبلِهِ و یَبرَأُ الی الله من عدوِّهم اُولئِکَ وُفقائی و اکرمُ اُمَّتی علیَّ. ـ « بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۷۲»

پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: خوشا به حال کسی که زمان قائم ـ علیه السّلام ـ را درک کند در حالی که قبل از قیامش از او پیروی می کرده به او و ائمه هدا قبل از او متمسک شده و از دشمنانشان، به سوی خداوند بی زاری جسته آنها دوستان من و کریم ترینِ امت من هستند.


۲۹
تیر
امام صادق علیه السلام :

مَن اَحصى عَلى اَخیهِ المُؤمِنِ عَیبا لِیَعیبَهُ بِهِ یَوماً ما

کانَ مِن اَهلِ هذِهِ الآیَةِ قالَ اللّه  عَزَّوَجَلَّ:

اِنَّ الَّذینَ یُحِبّونَ اَن تَشیعَ الفِاحِشَةُ فِى الَّذینَ آمَنوا

لَهُم عَذابٌ اَلیمٌ فِى الدُّنیا وَ الآخِرَةِ وَ اللّه  یَعلَمُ وَ اَ نتُم لا تَعلَمونَ ؛


ترجمه :

هر کس درصدد عیب جویى برادر مؤمنش برآید، تا با آن روزى او را سرزنش کند،

مشمول این آیه است:

کسانى که دوست دارند، زشتى ها در میان مردم با ایمان شیوع پیدا کند،

عذاب دردناکى براى آنان در دنیا و آخرت خواهد بود و خداوند مى داند و شما نمى دانید.

مستدرک الوسایل، ج 9، ص 110، ج 10379 


ستار العیوب

  
۲۸
تیر

حضرت خدیجه، اولین شیعه على علیه‏السلام

وفات حضرت خدیجه علیهاالسلام

خدیجه و ازدواج با پیامبر اکرم

«کانت خدیجة امرأة عاقلة شریفةً مع ما اراد الله بها من الکرامة و الخیر و هى یومئذ افضلهم نسبا و اعظمهم شرفا و اکثرهم مالاً(1) ؛ خدیجه بانویى عاقل و شریف بود. به اضافه آنچه خداوند از بزرگوارى و خیر نسبت به او اراده کرده بود و او آن روز برترین در نسب و بزرگ‏ترین در شرف و ثروتمندترین زنان در زمان خود بود.»

حضرت خدیجه علیهاالسلام دختر خویلد ـ که 68 سال پیش از هجرت در قریش متولد شده بود - (2) بانویى پرهیزکار و پاکدامن بود. چنانکه به طاهره(3) مشهور شد، او به دلیل استعداد قوى خود، یکى از ثروتمندترین افراد قریش بود. با این همه، همواره بخشى از اوقات خود را در محضر علماى بزرگ و کسب دانش از آنان مى‏گذراند. در همین نشست‏هاى علمى بود که متوجّه شد، به زودى پیامبرى ظهور خواهد کرد.(4) با روى دادن اتفاقى چند، سرانجام پیامبر خاتم را شناخت و به تقاضاى خود با وى ازدواج کرد. این رویداد بزرگ در حدود 28 سال قبل از هجرت روى داد(5) و از آن پس خدیجه عمر خود را به همدلى، همسرى، همرازى و همراهى پیامبر اکرم (صلى‏الله‏علیه‏و‏آله) گذراند.

 

على و محمد نور واحد

بنابر نظر مشهور، امیرمؤمنان على علیه‏السلام در سیزدهم رجب سى سال پس از عام الفیل در میان خانه کعبه متولد شد و در آن وقت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بیست و هشت ساله بود.(6) در روایات معتبر مى‏خوانیم: پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود:«ان الله تبارک و تعالى خلق علیّا من نورى و خلقنى من نوره و کِلانا من نورٍ واحد؛ خداوند تبارک و تعالى على را از نور من و مرا از نور خودش خلق کرد و هر دوى ما از یک نور هستیم.»(7)

این روایت به خوبى میزان همبستگى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و على علیه‏السلام را نشان مى‏دهد، لذا طبیعى است که بعد از تولد على علیه‏السلام، پیامبر نهایت کوشش خود را جهت ارتباط بیشتر با على علیه‏السلام صرف کنند.

جبرئیل بر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نازل شد و فرمود: «از گریه خدیجه، ملائکه به گریه در آمدند. او را بخواه و سلام به او برسان و بگو، خدا به تو سلام مى‏رساند و او را به خانه‏اى در بهشت که از نور زینت شده است، بشارت ده.»

بر اساس منابع تاریخى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تا سه سالگى على، در خانه ابوطالب بود.(8) پس از آن به منزل خدیجه علیهاالسلام رفت. در طول این مدت پیامبر همواره در تربیت على (علیه‏السلام) مى‏کوشید و با او پیوند داشت، لذا هنگامى که مادر حضرت على (علیه‏السلام) نوزادش را خدمت رسول خدا آورد، پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏و‏آله) از او خواست، گهواره على را کنار رختخوابش قرار دهد، حضرت گهواره على علیه‏السلام را تکان مى‏داد؛ به او غذا مى‏داد؛ على (علیه‏السلام) را بغل مى‏گرفت و مى‏فرمود: «این کودک برادر و در آینده ولى، یاور، وصى و همسر دختر من خواهد بود.»(9)

حضرت على علیه‏السلام بعدها این توجه خاص پیامبر اکرم را این گونه توضیح داده است: «شما از خویشاوندى نزدیک من با رسول خدا و مقام مخصوصى که نزد او داشتم، مطلع هستید. مرا در کنار خود قرار مى‏داد، هنگامى که نوزاد بودم، مرا به سینه خود مى‏گرفت و در کنار بستر خود مرا حمایت مى‏کرد و بوى خوش خود را به مشامم مى‏رساند. او غذا را در دهان من مى‏گذاشت.» (10)

 

خانه حضرت خدیجه علیهاالسلام

على در خانه خدیجه

طبیعى بود که این عشق و علاقه حضرت محمد(صلى‏الله‏علیه‏و‏آله) به على که از جایگاهی الهى و منبعث از پیوستگى حقیقى آن حضرت به امیرمؤمنان بود، او را وادار مى‏کرد به نحوى على علیه‏السلام را بیشتر با خود همراه سازد و او را با تربیت الهى خود تربیت کند. لذا مى‏بینیم خود حضرت پیشنهادى به ابوطالب مى‏دهد و على را به خانه‏اش مى‏آورد و حضرت خدیجه با على علیه‏السلام آشنا مى‏شود.

 

دوران قبل از بعثت

على در خانه خدیجه رشد و نمو مى‏یابد و خدیجه مانند مادرى مهربان به وى مى‏نگرد. بیشترین لحظات عمر على(علیه‏السلام) در این دوره نیز با پیامبر اکرم سپرى مى‏شود. هر چند در خانه خدیجه است ولى پیامبر چون قصد دارد بر او در تمام مراحل نظارت کند، توجه ویژه‏اى به او مى‏کند، خصوصا در دوره‏هاى طولانى اعتکاف در غار حرا و ... لذا امام علی (علیه‏السلام) خود مى‏فرمود: «و لقد کنت اتّبعه اتباع الفصیل اثر امه یرفع لى کل یوم من اخلاقه علما و یامرنى بالاقتداء به(11)؛ من مانند بچه ناقه‏اى که دنبال ‏مادر مى‏رود، در پى پیامبر مى‏رفتم، هر روز از اخلاق خود نکته‏اى به من مى‏آموخت و دستور مى‏داد از آن پیروى کنم.»

قریش که مطلع شدند، پیامبر با کمک على و خدیجه به خانه منتقل شده، در پى آنها روانه شدند، خود را به خانه خدیجه رساندند و شروع به سنگ پرانى به خانه کردند. خدیجه علیهاالسلام ناچار از خانه بیرون آمد و فرمود: «آیا شرم نمى‏کنید که خانه زنى را که نجیب‏ترین قوم شماست، سنگباران مى‏کنید. آیا از خدا نمى‏ترسید؟»

آرى! به تعبیر ابن ابى الحدید: «على آنچنان با پیامبر همراه بود که هر وقت پیامبر اکرم از شهر خارج مى‏شد و به غار حرا مى‏رفت، او را نیز با خود مى‏برد.»(12)

البته حضرت على علیه‏السلام در این دوره براى تهیه غذا به منزل بر مى‏گشت و از خدیجه علیهاالسلام غذاى لازم را براى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏گرفت و به حضرت مى‏رساند. همچنین اگر لازم بود، خبرى به خدیجه (علیهاالسلام) یا پیامبر رسانده شود، على(علیه‏السلام) این کار را انجام مى‏داد.

 

دوره بعثت

رسالت غیر علنى

آنگونه که گفتیم، ارتباط پیامبر با على (علیهما‏السلام) صرفا یک ارتباط عاطفى یا خویشاوندى نبود، بلکه برآمده از پیوندى قدسى بود. از این روى، با این که على (علیه‏السلام) هنوز کودکى چندین ساله است، زودتر از خدیجه (علیهاالسلام) ایمان مى‏آورد و حضرت خدیجه بعد از وى به عنوان دومین نفر و اولین زن، اسلام را مى‏پذیرد. بر این اساس پیامبر اکرم فرمود: «اوّلکم واردا على الحوض، اوّلکم اسلاما، على بن ابى طالب...؛ نخستین کسى که بر حوض(کوثر) بر من وارد مى‏شود، اولین کسى است که اسلام آورد. (یعنى) على بن ابى طالب است.»(13)

در روایتى دیگر امام على علیه‏السلام نیز بر این واقعیت تأکید مى‏کند: «لقد صلیت مع رسول الله قبل الناس بسبع سنین و انا اول من صلى معه؛(14) من هفت سال قبل از مردم با رسول خدا نماز گزاردم و من اولین کسى هستم که با او نماز گزارد.»

بعد از حضرت على علیه‏السلام، خدیجه علیهاالسلام نیز ایمان مى‏آورد و به این ترتیب خانواده سه نفرى رسول خدا صلى‏الله‏ علیه‏ و‏آله همه مؤمن به دین او مى‏شوند.