درسهای جزء 7 قرآن کریم
نکات کلیدی جزء هفتم قرآن کریم
در هفتمین بخش از سلسله بحثهای قرآنی که همگام با روزهای با برکت ماه رمضان تدوین می شود معارفی از جزء هفتم قرآن کریم را به میهمانان ماه خدا و مؤمنان قرآنی تقدیم می کنیم.
دشمنترین مردم با مؤمنین
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ الْیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشرَْکُواْ (82- مائده)
گر چه خطاب در این آیه متوجه شخص رسول اللَّه صلی الله علیه و آله است، لیکن آیه شریفه در مقام بیان قانون و ضابطهای کلی برای عموم جامعه اسلامی است (1)؛ آن قانون همیشه جاری این است که در بین سه گروه مشرک، یهودی و مسیحی، رابطه مسیحیان با اسلام از نظر پذیرش و احترام به قوانین مسلمین بهتر از دو گروه دیگر بوده است. آنچه تاریخ همواره از جانب یهود و مشرکین شاهد آن بوده، سرسختی در پذیرش، بغض و کینه و خیانتی است که آنها در برابر اسلام روا داشتهاند. (2) البته این بدان معنا نیست که تمام یهودیان و یا مشرکین اینگونه اند. آنچه در جهان امروز رخ میدهد نیز شاهد و گواه محکمی بر صدق این آیه است زیرا بر کسی پوشیده نیست که در حال حاضر هم دشمن درجه یک اسلام و مسلمین یهود و صهیونیست بینالملل است؛ یهودی که شبانه روز در تلاش برای ضربه زدن به اسلام با هدف محو آن از چیزی فروگذار نیست.سوال: این سرسختی در دشمنی را صهیونیستِ امروز، نسبت به کدام دسته از مسلمانان اعمال میکند؟ مسلمانان تابع حکام عرب یا مسلمانانی شعارشان شعار حسین بن علی علیهالسلام است؟ فراموش نشود که آیه، ایمان کسانی را تأیید میکند که در این تقابل، مورد خشم و عداوت یهود و مشرکین هستند.
صحنه سازی برای امتحان
یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللَّهُ بِشیَْءٍ مِّنَ الصَّیْدِ تَنَالُهُ أَیْدِیکُمْ وَ رِمَاحُکُمْ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَن یخََافُهُ بِالْغَیْبِ فَمَنِ اعْتَدَی بَعْدَ ذَالِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ(94- مائده)
ای اهل ایمان! بیتردید خدا شما را به چیزی از شکار حیوانات در حالی که مُحرم هستید آزمایش میکند، آن هم با شکاری که به آسانی در دسترس و تیررس شماست تا خدا کسی را که در نهان از او میترسد معلوم و مشخص نماید و هر که پس از این از حدود الهی تجاوز کند برای او عذابی دردناک است. «بلاء» به معنای امتحان و آزمایش است و معنای خوف بالغیب این است که انسان از عذابهای دردناک اخروی با اینکه به وسیله حواس ظاهریاش نمیتواند آنها را درک کند، بترسد آن هم به این دلیل که خدای متعال انسان را از آنها بر حذر داشته است.
اراده الهی بر این تعلق گرفته که انسان موجودی مختار باشد و مدام بر سر دوراهی انتخاب قرار گیرد؛ «وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْن» (3) که اگر با حسن استفاده از نعمت اختیار راه صحیح را به صورت غیر اجباری برگزید، پلههای کمال و ترقی را یکی پس از دیگری طی کند و به مقام قرب الهی که هدف اوست نائل شود و اگر با سوء اختیار کج راهه را انتخاب کرد، به عواقب ناگوار راهی که خود آزادانه برگزید گرفتار آید.
این کش و قوسهای درونی که هر روز با آن دست و پنجه نرم میکنیم؛ همان آزمونهای الهی هستند که عدهای در آن شاکرند و قبول و عدهای کفورند و مردود؛ «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً» (4) آنگاه به قبول شدگان وعده بهشت و رحمت داد و بر مردود شدگان آن وعید دوزخ و شدت. (5).
فراگیرترین آزمونی که خداوند متعال مدام آن را برگزار میکند آزمون عملی است که در آن ابتدا زمینه امتحان را فراهم میکند. به عنوان مثال وقتی که حاجیان در احرام را از شکار منع میکند به آهوان دستور میدهد که از بلندیهای مکه و سینه کوه پایین بیایند و آنقدر نزدیک شوند که این منع شدگان بتوانند به راحتی آنها را با نیزه و یا حتی با دست شکار کنند. یعنی از یک طرف منع میکند و از طرفی دیگر همان منع شده را میآورد در تیررس و دسترس ایشان قرار میدهد تا عیار ایمان مردم عیان شود. این آیه نشان میدهد که خداوند متعال برای هر امر و نهیی بساط آزمون آن را هم فراهم میکند. اگر فرمود به نامحرم نگاه نکنید از آن طرف چند نامحرم بزک کرده را طوری مسیر میدهد که از مقابل چشم این جوان عبور کنند و او در جلسه امتحان قرار گیرد.
آنان که خود از ایمان دورند و دیگران را هم نهی میکنند
وَ هُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ یَنْئَوْنَ عَنْهُ وَ إِن یُهْلِکُونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ وَ مَا یَشْعُرُونَ (26- انعام).
همیشه در کنار چشمه یا در مسیر آب روان معارف الهی عدهای پیدا میشوند که نه خود مینوشند و نه اجازه میدهند دیگران بهرهای برده و سیراب شوند. قرآن از این عده که در همیشه تاریخ بوده و خواهند بود با این تعبیر یاد میکند که «هُمْ یَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ یَنْئَوْنَ عَنْهُ»؛ آنان دیگران را [از توجه به قرآن و پیروی از رسول خدا [ص] بازمیدارند و خود نیز از آن دور میشوند. اما اینها چه کسانی هستند و چه ویژگیهایی دارند سوالات مهمی است که آیه قبل به آنها پاسخ داده است. آیه قبل میفرماید: اینان کسانیاند که در اثر کفر و لجاجتی که به خرج دادهاند پردهای از غفلت بر دلهایشان افکندهاند که دیگر حق را نمیفهمند و نیز گوشهایشان چنان در برابر حق سنگین شده که آن را نمیشنوند. (6) اینان روشنترین دلیل را هم قبول نمیکنند و از پذیرش آن سر باز میزنند بارزترین مشخصه این گروه برخوردشان با معارف دینی است که میگویند اینها همه فسون و فسانه است.
بی خبر از اینکه هر کس با حق در افتد تیشه بر ریشه خود زده، و سرانجام طبق سنت ثابت آفرینش، چهره حق از پشت ابرها نمایان میگردد و با جاذبهای که دارد پیروز خواهد شد و باطل همانند کفهای بی ارزش روی آب نابود میگردد، بنا بر این تلاش و فعالیت آنها به شکست خودشان منتهی خواهد شد و جز خود را هلاک نمیکنند؛ هر چند آنان قدرت درک این حقیقت را ندارند «وَ إِنْ یُهْلِکُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ».(7).این افراد را باید شناخت و تا آنجا که ممکن است از آنها فاصله گرفت چرا که سخن رفته رفته بر دل اثر گذاشته و آثارش را در رفتار نمایان میکند.
پاسخ خدا: اگر برگردند باز گناه خواهند کرد
لَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نهُُواْ عَنْهُ وَ إِنهَُّمْ لَکَاذِبُونَ (28- انعام).
آیه در مورد کسانی است که دنیا با سرسختی تمام نه تنها خود ایمان نیاورند بلکه مانع ایمان آوری دیگران نیز میشدند. این عده همین که در قیامت، وقوع عذاب را حتمی میبینند به عجز و لابه میافتند و مدام حسرت میخورند و تقاضای بازگشت دارند تا جبران مافات کنند. (8). هر چند تقاضای اینها امر محالی است زیرا با قیام قیامت، بساط این جهان برچیده شده (9) و پشت سری نمانده تا بشود کسی را به آن برگرداند. اما به فرض محال که چنین بازگشتی هم ممکن باشد اما خداوند پاسخ منفی به خواسته آنها میدهد و میفرماید: یقیناً اینها دروغ میگویند و به فرض محال هم که ما اینها را برگردانیم باز هم همان خواهند بود که هستند.
مراحل قبل از نزول عذاب
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلیَ أُمَمٍ مِّن قَبْلِکَ فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَ الضرََّّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضرََّعُونَ (42) فَلَوْ لَا إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضرََّعُواْ وَ لَاکِن قَسَتْ قُلُوبهُُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَنُ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ (43) فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شیَْءٍ حَتیَّ إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ(44- انعام)
هر چند عذابهایی که خداوند در اثر کفر و نافرمانی مردم بر سر آنها نازل میکند به صورت دفعی و آنی است؛ اما مقدماتی دارد که پس از طی آنها عذاب واقع میشود. این بخش از آیات به این بحث پرداخته و قانون خدا را قدم به قدم شرح میدهد. گام اول گرفتار کردن به سختیها و ناملایمات زندگی است به این منظور که افراد با گرفتار شدن در این فشارها از غیر خدا دل کنده و رو به او کنند و او را بخوانند «فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَ الضرََّّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضرََّعُونَ»؛ اما اینها چنان سنگدل و فریفته شیطان شدهاند که این فشارها و شکهای حیات بخش هم نمیتواند روح مرده آنها را زنده کند. گام بعدی سرازیر کردن نعمتهای آسمانی و زمینی و زیر زمینی به سوی اینهاست تا برای موفقیتهای خود در عرصههای مختلف صنعتی، کشاورزی، فضایی و اتمی جشنها بگیرند و بر خود ببالند و بر دیگران مباهات کنند. اما آنها با این نعمتها هم بیدار نشدند. گام آخر: در حالی که اینها غرق در شادیاند و دیگر دلیلی برای کفرشان ندارند؛ ناگهان عذاب ما نازل شده و بساط آنها را جمع میکند. (10).
جبران گذشته، شرط اساسی در توبه
کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلیَ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنکُمْ سُوءَ ا بجَِهَلَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (54- انعام).
در جمله اول میفرماید: پروردگارتان رحمت را بر خود لازم و مقرّر کرده است در جمله دوم که در حقیقت توضیح و تفسیر رحمت الهی است، با تعبیری محبت آمیز چنین میگوید: هر کس از شما کاری از روی جهالت انجام دهد، سپس توبه کند و اصلاح و جبران نماید، خداوند آمرزنده و مهربان است. منظور از «جهالت» در اینگونه موارد، همان غلبه و طغیان شهوت است که انسان نه از روی دشمنی با حق، بلکه به خاطر غلبه هوی و هوس آن چنان میشود که فروغ عقل و کنترل شهوت را از دست میدهد؛ چنین کسی با اینکه عالم به گناه و حرام است اما چون علمش تحتالشعاع هوی و هوس قرار گرفته، به آن «جهل» اطلاق میگردد. مسلماً چنین کسی در برابر گناه خود مسئول است؛ اما چون از روی عداوت و دشمنی نبوده، سعی و کوشش میکند تا آن را اصلاح و جبران کند. (11).
احترام واجب نیست ولی بی احترامی هم نکنید
وَ لَا تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّواْ اللَّهَ عَدْوَا بِغَیرِْ عِلْمٍ .
خداوند متعال در این آیه مؤمنان را به رعایت یک اصل مهم سفارش میکند و آن اینکه مبادا به مقدسات کسانی که با شما هم عقیده نیستند بی احترامی کنید که آنها نیز معتقدات شما را مورد اهانت قرار میدهند. نکته اول اینکه منع آیه در مورد اهانت به مقدسات طرف مقابل است نه آنکه خواسته باشد هر گونه بحث علمی و به چالش کشیدن منطقی عقاید طرف مقابل را ممنوع کند. (12). نکته دوم اینکه معنای آیه احترام گذاشتن به مقدسات طرف مقابل نیست بلکه پیام آیه پرهیز از هر کاری است که اهانت تلقی شود.
پی نوشت ها :
(1) المیزان ج 6 ص 80
(2) ر. ک به همان
(3) 10/بلد
(4) 3/ انسان
(5) 38-39/بقره
(6) هر چند در آیه این امور را به خدا نسبت داده است اما این از باب کیفریست که خدا به اصرار آنها در کج روی داده است به عبارت دیگر اگر این گونه مسائل نسبت به خدا داده میشود در حقیقت اشاره به قانون «علیت» و خاصیت «عمل» است، یعنی ادامه در کج روی و اصرار در لجاجت و بدبینی، اثرش این است که روح و روان آدمی را به شکل خود در میآورند و آن را همانند آیینه کج و معوجی میکنند که قیافه همه چیز را کج و معوج نشان میدهد. نمونه ج 5 ص 190
(7) نمونه ج 5 ص 191
(8) آیه 27 سوره انعام
(9) آیه 104 سوره انبیاء علیهم السلام و آیه 48 ابراهیم علیهم السلام
(10) المیزان ج 7 ص 92
(11) نمونه ج 5 ص 259-260
(12) ر. ک به همان ص 395
منبع : بخش قرآن تبیان