مِشـــــکوة

وبلاگ تخصــصی قــرآن و حدیث

مِشـــــکوة

وبلاگ تخصــصی قــرآن و حدیث

قرآن و اهل بیت (ع) نورند . نوری که انسان می تواند در پرتو آن به تعالی و تکامل برسد .
منشأ نور خداست و همه انوار عالم ، فروغ و تجلی خود را از نور خدا می گیرند .
" مشکوة " همان سرچشمه نور است که همه انوار را در بر دارد....
این وبلاگ تخصصی و پیرامون قرآن و اهل بیت ( ع ) است که به میمنت میلاد پیامبر اکرم حضرت محمد ( ص )
و صادق آل محمد ( ع ) در روز 17 ربیع الأول ایجاد گردیه است . امید است مورد علاقه و عنایت شیفتگان قرآن و عترت
واقع گردد. و الحمد لله رب العالمین

۱۵۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عکس مذهبی» ثبت شده است

۰۴
ارديبهشت

هدف از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

 

پیامبر اکرم-صلی الله علیه و اله

 

إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْـــلَاقِ.

 

به راستی که من برای به کمال رساندن

 

مکارم اخلاق مبعوث شده ام.

 

                   

۰۳
ارديبهشت

چهار ویژگی شایسته انسان

قالَ عَلِیٌّ اَمیرَالمُؤمِنینَ عَلَیهِ السَّلامُ:
طُوبی لِمَن ذَکَرَ المَعادَ وَ عَمِلَ لِلحِسابِ وَ قَنِعَ بِالکَفافِ وَ رَضِیَ عَنِ اللهِ (نهج البلاغه، کلمات قصار 44، صفحه 477)

آیت الله شیخ مجتبی تهرانی(ره):
حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند:
- خوشا به حال کسی که همیشه به یاد آخرت و معاد باشد
- و کار و تلاشی که انجام می‌¬دهد برای روز حساب باشد
- و قناعت کند به آنچه خداوند روزی او کرده است
- و از خداوند متعال راضی باشد.

حضرت علی (ع) می فرماید: خوشا به حال انسانی که این چهار چیز در او باشد:

اوّل: آخرت و معاد را فراموش نکند.
ازجمله ایشان معلوم می‌¬شود یکی از امور بسیار مهمّی که باعث لغزش و هلاکت انسان می¬شود، همانا فراموش کردن مرگ و قیامت و... می¬باشد.

دوّم: در قیامت مواقف متعددّی می‌¬باشد ولی حضرت موقف حساب را ذکر می¬‌فرماید. این کار و تلاشی که می¬‌کنی، چون می¬‌دانی حساب از تو می¬‌خواهند پس باید مراقبت کنی؛ هم در چگونگی وکیفیّت عمل و هم در مقدار و کمّیت آن برای پس دادن حساب.

سوّم: حضرت کفاف را می¬‌فرماید؛ یعنی به همان مقدار که گذران زندگی انسان است و محتاج به دیگران نباشد و خداوند روزی او کرده است قانع باشد. او زیاده خواهی ندارد، زیرا می¬‌داند آخرت در پیش روی اوست و آنچه به دست آورده، زیادی است می‌گذارد و می‌¬رود و حساب آن هم از او کشیده می¬‌شود.

چهارم: رضایت انسان ازخداوند در تمامی اوقات، احوال و مکان ها که شکر و سپاس‌گزاری او را به دنبال دارد. زیرا حوادث و بلاها و... که انسان به آنها مبتلا می‌¬شود، آزمایش و امتحان الهی بوده، یا به خاطر گناه، اشتباه، خطا و لغزش و در حقیقت عکس‌العمل اعمال خود اوست. او بداند که همیشه نظر و در ِ رحمت، نعمت و مغفرت الهی به روی بندگان باز است و انسان با توبه و اصلاح اعمال و جبرانِ گذشته در حد توان می¬‌تواند از رحمت و مغفرت خداوند بهره‌¬مند شده و نه تنها شامل بخشش الهی شود، بلکه خداوند کریم به فضل خود آن بدی¬ها را هم تبدیل به خوبی¬ها و نعمت می¬‌کند.

اگراین چهار چیز در انسان درست باشد، دنیا و آخرت او درست خواهد شد.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله شیخ مجتبی تهرانی(ره)

۰۲
ارديبهشت

قال الامام موسی الکاظم (علیه السلام):

إنّ الزَّرعَ یَنبُتُ فی السَّهلِ ولایَنبُتُ فی الصَّفا ؛ فکذلکَ الحِکمَةُ تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَواضِعِ ،
ولا تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَکبِّرِ الجَبّارِ ؛ لأنّ اللّه‏َ جَعلَ التَّواضُعَ آلَةَ العَقلِ ، وجَعَلَ التَّکبُّرَ مِن آلَهِ الجَهلِ .

هـمـانا زراعـت در خـاک مى ‏روید و روى تخته سنگ نمى‏ روید .
حکمت نیز چنین است ، در دل شخص فروتن مى روید و در دل انسان متکبّر و گردن فراز نمى ‏روید ؛
زیرا خداوند فروتنى را ابزار خرد قرار داده است و تکبّر را ابزار نابخردى .

 
 منتخب میزان الحکمة : 596)
 
 
امام کاظم علیه السّلام فرمودند:
 
إنَّ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حُجَّتَینِ:
 
حُجَّهً ظاهِرَهًَ وَ حُجَّهً باطِنَهً،
 
فَاَمَّا الظّاهِرَهُ فَالرُّسُلُ وَ الاَنبیاءُ وَ الاَئِمَّهُ،
 
وَ اَمَّا الباطِنَهُ فَالعُقُولُ؛
 

 

خداوند را بر مردم دو حجّت است:

حجّتی آشکار و حجّتی پنهانی و درونی.

«حجّت آشکار»، رسولان و پیامبران و امامانند،

و «حجّت باطنی» اندیشه هاست.

 
اصول کافی، ج1، ص16
 

شرح حدیث:

«حجّت»، چیزی است که خداوند، بر اساس آن از انسان می پرسد و پاسخ می خواهد و اگر خلافکار باشد، محکوم می شود.
عقل، حجّت درونی است که مثل چراغی راه را روشن می کند و بد و خوب را به ما می گوید.
پیامبران و امامان، حجّتهای الهی اند.
کتابهای آسمانی، حجّتهای پروردگارند.
انسانهای پاک و متّقی، حجّت خدا بر دیگرانند.
اگر کسی عقل و شعور نداشته باشد، تکلیفی هم ندارد و مؤاخذه نمی شود.
اگر خداوند، برای یک قوم، پیامبر نفرستاده باشد، آن را عذاب هم نمی کند.
ولی... با این حجّتها چه می توان کرد و چگونه می توان پاسخ خدا را داد؟
چندین چراغ دارد و بیراهه می رود
بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش
خداوند، با فرستادن انبیا و نزول کتب آسمانی و با قرار دادن نور عقل در انسان، بر او «اتمام حجّت» کرده است.
کاری کنیم که در قیامت، محکوم محکمه ی الهی نشویم.
به نحوی عمل کنیم که پیش خدا «حجّت شرعی» داشته باشیم.

 
 

منبع: حکمت های کاظمی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام کاظم علیه السلام)، جواد محدثی،
۰۱
ارديبهشت

lemr_photo_2017-04-18_13-32-19.jpg

۲۹
فروردين

 

قرآن در قیامت چگونه شفاعت می کند؟

کلمة شفاعت در لغت به معنای جفت شدن و کنار هم قرار گرفتن دو چیز است.[1]

در اصطلاح کلامی نیز شفاعت به معنای وساطت اولیا و برگزیدگان الهی، برای رساندن بندگان به فیض رحمت و مغفرت الهی و دستگیری و نجات آنان است.[2]

شهید مطهری می گوید: شفاعت اقسامی دارد که برخی از آنها نادرست و ظالمانه است و در دستگاه الهی وجود ندارد ولی برخی، صحیح و عادلانه است و وجود دارد. نوع نادرست شفاعت که به دلایل عقلی و نقلی مردود شناخته شده است این است که گناهکار بتواند وسیله ای برانگیزد و به توسط آن از نفوذ حکم الهی جلوگیری کند، درست همان طوری که در پارتی بازی های اجتماعات منحطّ بشری تحقق دارد.
اما شفاعت صحیح که تأیید کنندة قانون و حافظ نظام است و آیات و روایات زیادی از طریق شیعه و سنی وجود آن را اثبات می کند بر دو گونه است:

1. شفاعت «رهبری» یا شفاعت «عمل».

2. شفاعت «مغفرت» یا شفاعت «فضل».

۲۹
فروردين

انواع اعتبارات انسان از دیدگاه قرآن

 

تقسیم مراحل اعتبارى در طول حیات انسان از نظر قرآن مجید:

در قرآن مجید چقدر این موضوع به شکل عالى و تشبیه لطیفى بیان شده است:

اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَوهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَهٌ وَ تَفَاخُرُ بَیْنَکُمْ وَ تَکَاثُرٌ فِى الامْولِ وَ الاوْلادِ

کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ و ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَمًا وَ فِى الاخِرَهِ

عَذَابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَهٌ مِّنَ اللَهِ وَ رِضْونٌ وَ مَا الْحَیَوهُ الدُّنْیَآ إِلَّا مَتَعُ الْغُرُور

[ سوره حدید آیه ۲۰ ]

ببینید خداوند علىّ أعلا چگونه حقیقت را براى انسان مجسّم‏ مى کند؛ مى‏فرماید: این زندگى دنیا، این زندگى که بشر با این صحنه وسیع از اعتبارات و خواسته‏ها و آرزوها که عمر خود را بر اساس آنها سپرى مى‏کند، و ساعات و دقائق خود را بر آنها منطبق مى‏نماید، و بالاخره با دست تهى از دنیا مى‏رود، از پنج موضوع خارج نیست. این زندگى که حقیقهً مادون زندگى حیوانات و بهائم است، این اعتباریّاتى که بشر را بخود مشغول نموده و از حقائق دور نموده و از زیست درندگان پائین تر آورده است، مرکّب است از لَعِب: بازى بدون خواهش نفسانى، و لَهْو: کارهائى که انسان روى تمایلات نفسانى انجام مى‏دهد و غرض عقلائى صحیحى بر آن مترتّب نیست، و زینَه: روى باطل و اعتبارات را به لباس حقیقت پوشانیدن و امور فانیه را بصورت امور باقیه جلوه دادن، وَ تَفَاخُرُ بَیْنَکُمْ: خودپسندى نمودن و بر اساس تفاخر و مباهات امور زندگى خود را بنا نهادن، و تَکَاثُرٌ فِى الامْولِ وَ الاوْلد: پیوسته بدنبال زیاد نمودن مقدار اموال و تعداد اولاد بر آمدن.

مرحوم شیخ بهاء الدّین عاملى (ره) کلام لطیفى در تفسیر این آیه دارد و مى‏فرماید: خداوند این پنج مرتبه را به موازات سیر عمر افراد بشر بیان فرموده است. چون انسان در اوّل مرحله از زندگى که‏ این مطلب را علّامه طباطبائى مُدّ ظلُّه العالى در حاشیه رساله مخطوطه «الإنسان فى الدّنیا» از شیخ بهائى نقل کردهاند. و نیز در تفسیر «المیزان» ج ۱۹، ص ۱۸۸ ضمن تفسیر این آیه از سوره حدید، از مرحوم شیخ بواسطه نقل فرموده‌‏اند.

همان دوران صباوت است به بازى مشغول مى‏گردد، و سپس در اوان بلوغ به لهو و امور مُشهیانه دست مى‏زند، و در هنگام شباب و جوانى زینت به حدّ اعلا بدو روى مى‏آورد، و در نیمه عمر به تفاخر و حسّ تفوّق مى‏پردازد، و بالاخره در اوان پیرى و شیخوخیّت داعیه زیاد نمودن اموال و اولاد در سر او می‌افتد.
آرى! انسان پس از گذرانیدن دوران صباوت و بلوغ دوست دارد به خود زینت ببندد. لباس خود را، شغل خود را، زندگى و مکان خود را، و بالاخره تمام متعلّقات خود را بنحوى ترتیب دهد که نقش بقاء و بنحو ابدیّت زیست نمودن، روى حقیقت فناء را بپوشاند و واقع امر در تحت این نقشهاى باطله مختفى و منتفى گردد.

از این مرحله که بگذریم دوران تفاخر است، مى‏گوید: قدرت من چنین است، مال من چنان است، علم من فلان است؛ حتّى با کمال جرأت به استخوانهاى پوسیده و خاکستر شده آباء و نیاکان خود فخر مى‏کند و رجز مى‏خواند، و بر اشیاء درهم شکسته و نقشه‏‌هاى پوسیده افتخار مى‏کند و آنها را در موزه‏هاى مجلّل و با شکوه قرار مى‏دهد و شعرهاى حماسى مى‏خواند. و بالاخره در آخر دوران زندگى نیروى وجودى خود را در زیاد کردن مال و فرزند متمرکز مى‏کند.

انسان طبعاً هر چه عمرش زیادتر شود حریص تر مى‏شود؛ در جوانى انفاق در راه خدا مى‏کرد، حالا نمى‏کند؛ حسّ گذشت و ایثار داشت، حالا ندارد.
طبع بشر چنین است که بر هر اساسى تربیت شود نفس او بر همان اساس متحجّر مى‏گردد و احوال گذران او بصورت ملکات ثابته در مى‏آید. البتّه چون خود را بر محور قانون دین و حقّ تربیت ننموده است لذا در آخر عمر نتیجه نفسانى او همان تراکم احوال و تحجّر خاطرات و افکار اوست‏.

۲۷
فروردين
 

روابط دختران و پسران از نگاه قرآن

با نظر و نگاهی به آیات و روایات به روشنی در می‌یابیم که شرع مقدس اسلام در فردی‌ترین دستورات خود اجتماعی است و ارتباطات انسانی و اجتماعی را جزء اصلی‌ترین آموزه‌های خود قرار داده است. اگر بگوییم قرآن مجید آئین‌نامه ارتباطات است امری بدیهی را تأیید نموده‌ایم. رعایت حقوق شهروندی، نحوه ارتباط با والدین، همسایگان، خویشان، دوستان و محترم شمردن حریم بین محرم و نامحرم، آئین و آداب معاشرت، تعاون و مردم‌داری، صله رحم، رسیدگی به امور محرومان و مستمندان، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، خمس، زکات، نماز و ... از اصلی‌ترین مأموریت‌ها و عبادت‌های فردی و اجتماعی مسلمانان به شمار می‌آیند. با اندکی تأمل پی خواهیم برد که در تمامی آن عبادات، ارتباطات انسانی، اجتماعی بودن و مسئولیت‌های جمعی موج می‌زند.

۱۹
فروردين

شرح پنج حدیث از امام جواد علیه السلام

 

«اَلشَّریفُ کُلُّ الشَّرِیفِ مَنْ شَرَّفَهُ عِلْمُهُ وَ السُّودَدُ کُلُّ السُّودَدِ، لِمَنِ اتَّقی اللهَ رَبَّه»؛

شریف واقعی، فردی است که با شرافت علم و دانش آراسته گردد و سیادت و بزرگواری حقیقی با فردی است که راه تقوا و خداشناسی را پیش گیرد.[1]

شرح کوتاه:
جمعی، افتخار و شرافت را در ثروت و عدّه ای در ریاست، پاره ای از مردم در رفاه و مادیت و جمعی هم در نسب و نژاد و قبیله گرایی جست وجو می کنند و کسانی را که فاقد این مزایا باشند به دیده حقارت و پستی می نگرند؛ ولی در منطق امام جواد(علیه السلام) شرافت واقعی و اصالت حقیقی از آن علم و دانشی است که زینت بخش فرد می گردد، بزرگواری و عظمت شخص، منوط به امتیازات و فضایل روحی و معنوی است که فرد در راه کسب آن، خود را به زحمت می افکند و آن راهِ تقوا و پرهیزکاری است که والاترین شرف و مرتبت انسانی است.[2]

۱۸
فروردين
۱۴
فروردين

آب در قرآن


آب در قرآن کریم

 
مقـــــدمه

قرآن کریم، از هنگام نزول تا هم اکنون، سرچشمه پیدایش و سرمایه پرورش بزرگترین و پاکترین روح ها، بلندترین همت ها، استوارترین اراده‌ها، عمیق‌ترین افکار، عالیترین معارف، نغزترین ادبیات و دل‌انگیزترین هنرها در عرصه‌های گسترده و حوزه‌های گوناگون حیات فکری و فرهنگی و علمی و اجتماعی و ادبی و هنری مسلمانان در همه اکناف عالم و در پهنه تاریخ پر افتخار فرهنگ و تمدن اسلامی بوده است.
قرآن کریم برخلاف روشها و اندیشه‌های کلامی و فقهی و فلسفی، که بیش از هزار سال است در جامعه اسلامی رایج و شایع شده‌اند، توجه و عنایت فوق‌العاده‌ای به طبیعت و عناصر طبیعت دارد (در این میان، آب از عمده‌ترین عناصر طبیعت به شمار می‌آید)، به طوری که در میان ادیان الهی هیچکدام به اندازه دین مبین اسلام، به ویژه قرآن کریم، به موضوع «آب» نپرداخته‌اند؛ تنوع موضوعی، تفصیل مباحث آب و تاکیدات قرآن به ارزش و اهمیت آب، بیانگر این حقیقت است که توجه قرآن به طبیعت و بالاخص آب همه سویه بوده است.

 

واژه شناسی


واژه «ماء» اصل عبری آن «مُی- میم» و سریانی آن «میا» است که در عربی تغییر شکل داد و «ماء» شد. این لغت در اصل به معنی «هر مایع غیر جامد» است چه آب مطلق باشد یا آبهای مضاف، ولی وقتی به صورت «ماء» مطلق استفاده می‌شود منسوب به آب خالص است.
واژه «ماء» در قرآن کریم 59 بار به صیغه مفرد و 4 بار با متصل شدن به ضمائر به کار رفته است. ماء به صیغه مفرد در موضوعات گوناگون کاربرد داشته است: