سه شنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۴۸ ق.ظ
تقسیم مراحل اعتبارى در طول حیات انسان از نظر قرآن مجید:
در قرآن مجید چقدر این موضوع به شکل عالى و تشبیه لطیفى بیان شده است:
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَوهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَهٌ وَ تَفَاخُرُ بَیْنَکُمْ وَ تَکَاثُرٌ فِى الامْولِ وَ الاوْلادِ
کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ و ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَمًا وَ فِى الاخِرَهِ
عَذَابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَهٌ مِّنَ اللَهِ وَ رِضْونٌ وَ مَا الْحَیَوهُ الدُّنْیَآ إِلَّا مَتَعُ الْغُرُور
[ سوره حدید آیه ۲۰ ]
ببینید خداوند علىّ أعلا چگونه حقیقت را براى انسان مجسّم مى کند؛ مىفرماید: این زندگى دنیا، این زندگى که بشر با این صحنه وسیع از اعتبارات و خواستهها و آرزوها که عمر خود را بر اساس آنها سپرى مىکند، و ساعات و دقائق خود را بر آنها منطبق مىنماید، و بالاخره با دست تهى از دنیا مىرود، از پنج موضوع خارج نیست. این زندگى که حقیقهً مادون زندگى حیوانات و بهائم است، این اعتباریّاتى که بشر را بخود مشغول نموده و از حقائق دور نموده و از زیست درندگان پائین تر آورده است، مرکّب است از لَعِب: بازى بدون خواهش نفسانى، و لَهْو: کارهائى که انسان روى تمایلات نفسانى انجام مىدهد و غرض عقلائى صحیحى بر آن مترتّب نیست، و زینَه: روى باطل و اعتبارات را به لباس حقیقت پوشانیدن و امور فانیه را بصورت امور باقیه جلوه دادن، وَ تَفَاخُرُ بَیْنَکُمْ: خودپسندى نمودن و بر اساس تفاخر و مباهات امور زندگى خود را بنا نهادن، و تَکَاثُرٌ فِى الامْولِ وَ الاوْلد: پیوسته بدنبال زیاد نمودن مقدار اموال و تعداد اولاد بر آمدن.
مرحوم شیخ بهاء الدّین عاملى (ره) کلام لطیفى در تفسیر این آیه دارد و مىفرماید: خداوند این پنج مرتبه را به موازات سیر عمر افراد بشر بیان فرموده است. چون انسان در اوّل مرحله از زندگى که این مطلب را علّامه طباطبائى مُدّ ظلُّه العالى در حاشیه رساله مخطوطه «الإنسان فى الدّنیا» از شیخ بهائى نقل کردهاند. و نیز در تفسیر «المیزان» ج ۱۹، ص ۱۸۸ ضمن تفسیر این آیه از سوره حدید، از مرحوم شیخ بواسطه نقل فرمودهاند.
همان دوران صباوت است به بازى مشغول مىگردد، و سپس در اوان بلوغ به لهو و امور مُشهیانه دست مىزند، و در هنگام شباب و جوانى زینت به حدّ اعلا بدو روى مىآورد، و در نیمه عمر به تفاخر و حسّ تفوّق مىپردازد، و بالاخره در اوان پیرى و شیخوخیّت داعیه زیاد نمودن اموال و اولاد در سر او میافتد.
آرى! انسان پس از گذرانیدن دوران صباوت و بلوغ دوست دارد به خود زینت ببندد. لباس خود را، شغل خود را، زندگى و مکان خود را، و بالاخره تمام متعلّقات خود را بنحوى ترتیب دهد که نقش بقاء و بنحو ابدیّت زیست نمودن، روى حقیقت فناء را بپوشاند و واقع امر در تحت این نقشهاى باطله مختفى و منتفى گردد.
از این مرحله که بگذریم دوران تفاخر است، مىگوید: قدرت من چنین است، مال من چنان است، علم من فلان است؛ حتّى با کمال جرأت به استخوانهاى پوسیده و خاکستر شده آباء و نیاکان خود فخر مىکند و رجز مىخواند، و بر اشیاء درهم شکسته و نقشههاى پوسیده افتخار مىکند و آنها را در موزههاى مجلّل و با شکوه قرار مىدهد و شعرهاى حماسى مىخواند. و بالاخره در آخر دوران زندگى نیروى وجودى خود را در زیاد کردن مال و فرزند متمرکز مىکند.
انسان طبعاً هر چه عمرش زیادتر شود حریص تر مىشود؛ در جوانى انفاق در راه خدا مىکرد، حالا نمىکند؛ حسّ گذشت و ایثار داشت، حالا ندارد.
طبع بشر چنین است که بر هر اساسى تربیت شود نفس او بر همان اساس متحجّر مىگردد و احوال گذران او بصورت ملکات ثابته در مىآید. البتّه چون خود را بر محور قانون دین و حقّ تربیت ننموده است لذا در آخر عمر نتیجه نفسانى او همان تراکم احوال و تحجّر خاطرات و افکار اوست.