مِشـــــکوة

وبلاگ تخصــصی قــرآن و حدیث

مِشـــــکوة

وبلاگ تخصــصی قــرآن و حدیث

قرآن و اهل بیت (ع) نورند . نوری که انسان می تواند در پرتو آن به تعالی و تکامل برسد .
منشأ نور خداست و همه انوار عالم ، فروغ و تجلی خود را از نور خدا می گیرند .
" مشکوة " همان سرچشمه نور است که همه انوار را در بر دارد....
این وبلاگ تخصصی و پیرامون قرآن و اهل بیت ( ع ) است که به میمنت میلاد پیامبر اکرم حضرت محمد ( ص )
و صادق آل محمد ( ع ) در روز 17 ربیع الأول ایجاد گردیه است . امید است مورد علاقه و عنایت شیفتگان قرآن و عترت
واقع گردد. و الحمد لله رب العالمین

۷۰ مطلب با موضوع «تفسیر قرآن» ثبت شده است

۱۶
تیر


معنای صحیح آیه « فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ »

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ[۱]

سوره الزمر: آیات ۱۷و۱۸

پس به بندگان من بشارت (مژده) ده، همان کسانی که ( تنها ) به سخنان مشخصی (یعنی وحی قرآنی و احادیث اهل بیت ) گوش فراداده و از آنها به بهترین نحو پیروی می کنند (یعنی ازقرآن به محکماتش عمل می کنند و نیز روایات را بدون کم و کاست فرا گرفته و آنهارا با حفظ کامل امانت نقل می کنند)

معنای صحیح آیه فبشرعبادالذین یستمعون القول ویتبعون احسنه

یکی‌ از استنادات‌ پاره ای از بزرگان و روشنفکران برای‌ مشروع‌ قلمداد کردن‌ اخذ معارف‌ از غیر اهل‌ ایمان‌، آیه‌ شریفه‌ زیر است‌ :

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ

آیه‌ مزبور در صورتی‌ می‌تواند دلیلی‌ بر تعدّد منابع‌ معرفت‌ و یا آزادی‌ بیان‌ و طرح‌ عقاید گوناگون‌ ـ حتی‌ انحرافی‌ و غلط‌ ـ باشد که‌ :

۱-  «ال»‌ در«القول»‌، برای‌ استغراق‌ باشد که‌ در این‌ صورت‌ مفهوم‌ آیه‌ چنین‌ خواهد بود : بشارت‌ باد بر بندگانی‌ که‌ به‌ همه سخنان‌ یا سخن‌ همگان‌، (اعم‌ ازهادی‌ و گمراه‌) گوش‌ فراداده و نیکوترین‌ آنها‌ را بر می‌گزینند.

۲ ـ آیات‌ و روایات‌، دایره شمول‌ آیه فوق‌ را محدود نکرده‌ باشند و‌، اطلاق‌ آن‌ را مقیّد به‌ سخنان‌ اهل‌ هدایت‌ و ایمان‌ نکرده‌ باشند.

امّا حقیقت چنین نیست و در این بررسی خواهیم دید که نه تنها آیات قرآن و کلام اهل بیت علیهم السّلام (بعنوان دارندگان ابلاغ تبیین از سوی خداوند متعال) بلکه حتی عقل نیز چنین اجازه ای را برای نیوشیدن هر سخن( و یا سخن هر کس) را به هر انسان عاقل منصف نداده و آنها را به رعایت حریمهای الهی حتی در استماع سخنان دیگران فرا می خواند.

۱۵
تیر

صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین(7)
 


ترجـــمه :

راه آنها که بر آنان نعمت دادى نه آنها که بر ایشان غضب کردى و نه گمراهان !

تفســــــیر:


دو خط انحرافى !


این آیه در حقیقت تفسیر روشنى است براى (صراط مستقیم ) که در آیه قبل خواندیم ، مى گوید: مرا به راه کسانى هدایت فرما که آنان را مشمول انواع نعمتهاى خود قرار دادى (نعمت هدایت ، نعمت توفیق ، نعمت رهبرى مردان حق و نعمت علم و عمل و جهاد و شهادت ) نه آنها که بر اثر اعمال زشت ، و انحراف عقیده غضب تو دامنگیرشان شد و نه آنها که جاده حق را رها کرده و در بیراهه ها گمراه و سرگردان شده (صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین ).
در حقیقت چون ما آشنائى کامل به راه و رسم هدایت نداریم ، خدا به ما دستور مى دهد که در این آیه طریق و خط پیامبران و نیکوکاران و آنها که مشمول نعمت و الطاف او شده اند را بخواهیم .
و نیز به ما هشدار مى دهد که در برابر شما همى شه دو خط انحرافى قرار دارد، خط (مغضوب علیهم ) و خط (ضالین ) که به زودى به تفسیر این دو آشنا خواهیم شد.

۱۱
تیر
سوره یوسف
 

آموزه های سوره یوسف

 

یکی از پیامبران جلیل القدری که نام مبارک او در قرآن مجید بیان حضرت یوسف (علیه السلام) است. یکی از ویژگی‌های بسیار معروف و مشهور این پیامبر الهی، زیبایی خاصی بود که ایشان از آن برخوردار بودند، ولی ازآنجایی که خدای متعال در قرآن مجید شاخصهای زیبایی از فضائل و کمالات اخلاقی ایشان را مورد اشاره و بیان قرآن داده سزاوار است به زوایای دیگر فضائل و کمالات این پیامبر جلیل الشان دقت شود.

«لَقَدْ کانَ فی‏ یُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ آیاتٌ لِلسَّائِلینَ؛ [یوسف/7]

به راستى در [سرگذشت‏] یوسف و برادرانش براى پُرسندگان عبرتهاست.»

۲۳
خرداد

آیه

إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ[1]

ترجمه

همانا ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.

نکته ها

خداوند، امور عالم را از طریق فرشتگان و با واسطه آنان به انجام می رساند. لذا در بسیاری از آیات قرآن، فعل ها و ضمیرهای مربوط به خداوند به صورت جمع آمده است. چنانکه در آغاز این سوره می فرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ» ما قرآن را نازل کردیم. بر اساس نظر مفسّران،[2] قرآن دو بار نازل شده است. یکبار به صورت یکپارچه در شب قدر که این سوره به آن اشاره دارد و بار دیگر به صورت تدریجی در مدت بیست و سه سال دوره رسالت پیامبر. تعبیرات قرآن نیز درباره نزول این کتاب آسمانی دو گونه است. برخی با واژه «انزلنا» از ریشه انزال به معنای نزول دفعی آمده و برخی دیگر با واژه «نزلنا» از ریشه تنزیل به معنای نزول تدریجی آمده است.

از انضمام آیه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ» با آیه «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ»[3] معلوم می شود که شب قدر در ماه رمضان است، امّا اینکه کدام یک از شب های ماه رمضان است، در قرآن چیزی بر آن دلالت ندارد و در روایات نیز به صورت مردّد میان یکی از سه شب آمده است. چنانکه از امام صادق علیه السلام در مورد شب قدر پرسیدند: آن حضرت فرمود: در شب نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم رمضان جستجویش کن.[4] البته معروف میان اهل سنّت آن است که شب بیست و هفتم رمضان، شب قدر است.

مرحوم علامه طباطبایی در ذیل آیه اول سوره قدر می نویسد : «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ» ضمیر در« انزلناه» به قرآن برمی گردد، و ظاهرش این است که: می خواهد بفرماید همه قرآن را در شب قدر نازل کرده، نه بعضی از آیات آن را، مؤیدش هم این است که تعبیر به انزال کرده، که ظاهر در اعتبار یکپارچگی است، نه تنزیل که ظاهر در نازل کردن تدریجی است. و در معنای آیه مورد بحث آیه زیر است که می فرماید:«وَ الْکتابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةٍ مُبارَکةٍ»[5]، که صریحا فرموده همه کتاب را در آن شب نازل کرده، چون ظاهرش این است که نخست سوگند به همه کتاب خورده، بعد فرموده این کتاب را که به حرمتش سوگند خوردیم، در یک شب و یکپارچه نازل کردیم. پس مدلول آیات این می شود که قرآن کریم دو جور نازل شده، یکی یکپارچه در یک شب معین، و یکی هم به تدریج در طول بیست و سه سال نبوت که آیه شریفه «وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلی مُکثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا»[6]، نزول تدریجی آن را بیان می کند، و همچنین آیه زیر که می فرماید:« وَ قالَ الَّذِینَ کفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً کذلِک لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَک وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِیلًا» [7].

بنابر این، دیگر نباید به گفته بعضی[8] اعتنا کرد که گفته اند: معنای آیه" انزلناه" این است که شروع به انزال آن کردیم، و منظور از انزال هم انزال چند آیه از قرآن است، که در آن شب یکباره نازل شد نه همه آن.[9]

پیام ها

1- شب قدر، شب شکرگزاری و تشکر از خداوند است. زیرا مهم ترین نعمت خداوند بر بشر، یعنی قرآن نازل شده است. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ»

2- ظرف و مظروف باید متناسب باشند. بهترین کتاب در بهترین شب بر بهترین انسان ها نازل می شود. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ»[10]

----------------------------------------------------

منبع : حوزه نت

پی نوشت ها

[1] سوره قدر آیه 1

[2] تفسیر المیزان.

[3] بقره، 185.

[4] وسائل الشیعه، ج 10، ص 360.

[5] سوگند به کتاب مبین، ما آن را در شبى مبارک نازل کردیم. سوره دخان، آیه 3.

[6] ما قرآنى بر تو نازل کردیم که به صورت آیات جدا از هم مى‏باشد، تا آن را تدریجا و با آرامش بر مردم بخوانى. و به طور قطع این قرآن را ما نازل کردیم. سوره اسراء، آیه 106.

[7] آنان که کافر شدند گفتند: چرا قرآن یکباره بر او نازل نشد، بله یکباره نازل نکردیم، تا قلب تو را ثبات و آرامش بخشیم، و بدین منظور آیه آیه‏اش کردیم. سوره فرقان، آیه 32.

[8] مجمع البیان، ج 10، ص 518.

[9] طباطبایى، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، 20جلد، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامى - ایران - قم، چاپ: 5، 1374 ه.ش.

[10] محسن قرائتى، تفسیر نور، 10جلد، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن - تهران، چاپ: 4، 1389.

۱۸
خرداد
Image result for ‫جز 13 قرآن‬‎Image result for ‫جز 13 قرآن‬‎

 

معارفی از جزء سیزدهم قرآن کریم

۰۷
خرداد

 

نکات کلیدی جزء دوم قرآن کریم


حرکت، سرعت، سبقت

فراز اول:

فَاسْتَبِقُواْ الْخَیرَْاتِ (148- بقره)

۰۶
خرداد


 

تفاوت راعنا و انظرنا 

"راعنا" و "انظرنا" در زبان عربی به یک معناست اما "راعنا" در زبان عبری معنای ناسزا و سب دارد .مسلمانان هنگام صحبت پیامبر(صلی الله علیه و آله) با عبارت"راعنا" از ایشان درخواست می کردند که با تانی بیشتری مسائل را بیان کنند اما یهودیان از مشابهت ظاهری این کلمه با کلمه ی عبری خودشان سوء استفاده کرده و با بکار گیری همان کلمه ، قصد اهانت به پیامبر (صلی الله علیه و آله)را مینمودند لذا آیه نازل شد که از کلمه "انظرنا" که همان معنا را دارد استفاده کنید .
استاد جوادی آملی در تفسیرشان این مساله را اینگونه شرح میدهند:
"این ﴿انظرنا﴾ همان معنای ﴿راعنا﴾ را می‌فهماند، شما می‌خواهید بگویید که مراعات حال ما را بکنید، یعنی آهسته تر بگویید که ما بفهمیم، یا با تأنّی سخن بگویید که کلمات شما را ما یادداشت کنیم یا بفهمیم، در تفهیم و تعلیم حال ما را مراعات بفرمایید. منظور شما این است این منظور را به لفظ ﴿راعنا﴾ نگویید، به لفظ ﴿انظرنا﴾ بگویید. ﴿انظرنا﴾؛ یعنی منتظر ما باشید که ما هم به دنبال بیان شما بفهمیم. فهم ما، لنگان لنگان به دنبال بیان شما بیاید شما بیانتان تند باشد ما هم فهممان کند، به هم نمی‌رسیم. منتظر ما باشید: ﴿انظرنا﴾ یعنی «وانتظرنا» منتظر باش تا ما برسیم یا ﴿انظرنا﴾ یعنی نظر لطف و محبّت نسبت به ما روا بدار که ما بهتر بفهمیم؛ علی ایّ حال شما که می‌خواهید با پیغمبر این سخن را در میان بگذارید که حضرتش مراعات حال شما را بکند بگویید: ﴿انظرنا﴾، نگویید ﴿راعنا﴾ چرا؟"(1)

"چون ﴿راعنا﴾ در لغت عبری به اصطلاح اهل کتاب و عبری زبان‌ها یک سبّ و شتم است. آنها راع را بر انسان شَرور حمل می‌کردند، انسان خبیث و پلید را می‌گفتند راع، آن متکلّم مع الغیر هم که کنارش اضافه بشود یعنی تو در بین ما (معاذالله) خبیث و شریری به کسی که می‌خواستند اهانت کنند می‌گفتند: راعنا یعنی تو شریر مایی.
قبلاً اهل کتاب این بنی‌اسرائیل و این یهود آن خبث دورنیشان را اعمال می‌کردند، مخفیانه به حضرت این سبّ را روا می‌داشتند بعد وقتی مسلمین به پیغمبر عرض می‌کردند: ﴿راعنا﴾ یهودیها بهانهٴ خوبی به دست آوردند، گفتند: ما همان فحش را به زبان خود مسلمانها به پیغمبر می‌گوییم، ما که می‌خواهیم بگوییم: تو شریری (معاذالله)، الآن به زبان خود مسلمانها می‌گوییم. می‌گوییم: راعنا، در این زمینه بود که خدای سبحان به مسلمین فرمود: شما نگویید ﴿راعنا﴾، بگویید: ﴿انظرنا﴾ که بیگانه بهانه‌ای نداشته باشد. گرچه شما قصد هتک ندارید، ولی بیگانه از این تعبیر شما سوء استفاده می‌کند، گرچه راعنایی که شما می‌گویید همان انظرنایی است که باید بگویید، ولی از ﴿انظرنا﴾ بیگانه سوء استفاده نمی‌کند از ﴿راعنا﴾ سوء استفاده می‌کند "(2)

پی نوشت :
(1)- بنیاد اسراء ،تفسیر استاد جوادی آملی، تفسیر سوره بقره ،جلسه 186
(2)- تفسیر استاد جوادی آملی ،همان
۰۶
خرداد



نکات کلیدی جزء اول قرآن کریم

سنت حسنه ختم حداقل یک جزء از قرآن کریم در ماه رمضان، ماه نزول قرآن (1) و بهار آن (2)، فرصت مناسبی است تا در کنار این انس لفظی، در معنا و مفهوم آن نیز بیندیشیم و در این فرصت پیش آمده، جان را به نور معارف بی بدیلش جلا بخشیم. به این امید که این مقدمات ما را به آن سرانجام نیک که عمل به قرآن و رسیدن به یک جامعه شکوهمند قرآنی است نزدیک کند.

۰۹
ارديبهشت

ابو هریره روایت کرده است که پیامبر اکرم درباره آیه 28 سوره زخرف « و جعلها کلمة باقیة فی عقبه »؛ (خداوند توحید فطری را در میان فرزندان ابراهیم قرار داد ) فرمود:

یعنی خداوند امامت را در نسل حسین علیه السلام قرار داد. 9 تن از امامان شیعه از نسل او هستند و مهدی این امت نیز از آنهاست.»
آن گاه فرمود:« اگر مردی بین رکن و مقام بایستد (و به عبادت خدا مشغول شود) اما با بغض اهل بیت من در دل، از دنیا برود، داخل جهنم خواهد شد.»

در روایتی دیگر از امام باقر علیه السلام آمده است که:« معنای آیه این است که امامت در نسل حسین علیه السلام است و از فرزندی به فرزند دیگر منتقل می شود و به برادر یا عمو منتقل نمی‌شود.»

امام صادق علیه السلام نیز درباره آیه های 8 و 9 سوره تکویر ( و اذا الموعودة سئلت. بای ذنب قتلت)؛ (و آن هنگام که از دختر زنده در گور نهاده سؤال شود که به کدام گناه کشته شده است؟) فرمود:« این آیه درباره امام حسین علیه السلام نازل شده است.»

 


منابع:
بحارالانوار، ج 36، ص 315، حدیث 160 - کفایة الدثر، ص 12.
بحارالانوار، ج 25، ص 253، حدیث 12 ـ کمال الدین، ص 231.

۲۹
فروردين

انواع اعتبارات انسان از دیدگاه قرآن

 

تقسیم مراحل اعتبارى در طول حیات انسان از نظر قرآن مجید:

در قرآن مجید چقدر این موضوع به شکل عالى و تشبیه لطیفى بیان شده است:

اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَوهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَهٌ وَ تَفَاخُرُ بَیْنَکُمْ وَ تَکَاثُرٌ فِى الامْولِ وَ الاوْلادِ

کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ و ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَمًا وَ فِى الاخِرَهِ

عَذَابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَهٌ مِّنَ اللَهِ وَ رِضْونٌ وَ مَا الْحَیَوهُ الدُّنْیَآ إِلَّا مَتَعُ الْغُرُور

[ سوره حدید آیه ۲۰ ]

ببینید خداوند علىّ أعلا چگونه حقیقت را براى انسان مجسّم‏ مى کند؛ مى‏فرماید: این زندگى دنیا، این زندگى که بشر با این صحنه وسیع از اعتبارات و خواسته‏ها و آرزوها که عمر خود را بر اساس آنها سپرى مى‏کند، و ساعات و دقائق خود را بر آنها منطبق مى‏نماید، و بالاخره با دست تهى از دنیا مى‏رود، از پنج موضوع خارج نیست. این زندگى که حقیقهً مادون زندگى حیوانات و بهائم است، این اعتباریّاتى که بشر را بخود مشغول نموده و از حقائق دور نموده و از زیست درندگان پائین تر آورده است، مرکّب است از لَعِب: بازى بدون خواهش نفسانى، و لَهْو: کارهائى که انسان روى تمایلات نفسانى انجام مى‏دهد و غرض عقلائى صحیحى بر آن مترتّب نیست، و زینَه: روى باطل و اعتبارات را به لباس حقیقت پوشانیدن و امور فانیه را بصورت امور باقیه جلوه دادن، وَ تَفَاخُرُ بَیْنَکُمْ: خودپسندى نمودن و بر اساس تفاخر و مباهات امور زندگى خود را بنا نهادن، و تَکَاثُرٌ فِى الامْولِ وَ الاوْلد: پیوسته بدنبال زیاد نمودن مقدار اموال و تعداد اولاد بر آمدن.

مرحوم شیخ بهاء الدّین عاملى (ره) کلام لطیفى در تفسیر این آیه دارد و مى‏فرماید: خداوند این پنج مرتبه را به موازات سیر عمر افراد بشر بیان فرموده است. چون انسان در اوّل مرحله از زندگى که‏ این مطلب را علّامه طباطبائى مُدّ ظلُّه العالى در حاشیه رساله مخطوطه «الإنسان فى الدّنیا» از شیخ بهائى نقل کردهاند. و نیز در تفسیر «المیزان» ج ۱۹، ص ۱۸۸ ضمن تفسیر این آیه از سوره حدید، از مرحوم شیخ بواسطه نقل فرموده‌‏اند.

همان دوران صباوت است به بازى مشغول مى‏گردد، و سپس در اوان بلوغ به لهو و امور مُشهیانه دست مى‏زند، و در هنگام شباب و جوانى زینت به حدّ اعلا بدو روى مى‏آورد، و در نیمه عمر به تفاخر و حسّ تفوّق مى‏پردازد، و بالاخره در اوان پیرى و شیخوخیّت داعیه زیاد نمودن اموال و اولاد در سر او می‌افتد.
آرى! انسان پس از گذرانیدن دوران صباوت و بلوغ دوست دارد به خود زینت ببندد. لباس خود را، شغل خود را، زندگى و مکان خود را، و بالاخره تمام متعلّقات خود را بنحوى ترتیب دهد که نقش بقاء و بنحو ابدیّت زیست نمودن، روى حقیقت فناء را بپوشاند و واقع امر در تحت این نقشهاى باطله مختفى و منتفى گردد.

از این مرحله که بگذریم دوران تفاخر است، مى‏گوید: قدرت من چنین است، مال من چنان است، علم من فلان است؛ حتّى با کمال جرأت به استخوانهاى پوسیده و خاکستر شده آباء و نیاکان خود فخر مى‏کند و رجز مى‏خواند، و بر اشیاء درهم شکسته و نقشه‏‌هاى پوسیده افتخار مى‏کند و آنها را در موزه‏هاى مجلّل و با شکوه قرار مى‏دهد و شعرهاى حماسى مى‏خواند. و بالاخره در آخر دوران زندگى نیروى وجودى خود را در زیاد کردن مال و فرزند متمرکز مى‏کند.

انسان طبعاً هر چه عمرش زیادتر شود حریص تر مى‏شود؛ در جوانى انفاق در راه خدا مى‏کرد، حالا نمى‏کند؛ حسّ گذشت و ایثار داشت، حالا ندارد.
طبع بشر چنین است که بر هر اساسى تربیت شود نفس او بر همان اساس متحجّر مى‏گردد و احوال گذران او بصورت ملکات ثابته در مى‏آید. البتّه چون خود را بر محور قانون دین و حقّ تربیت ننموده است لذا در آخر عمر نتیجه نفسانى او همان تراکم احوال و تحجّر خاطرات و افکار اوست‏.