مِشـــــکوة

وبلاگ تخصــصی قــرآن و حدیث

مِشـــــکوة

وبلاگ تخصــصی قــرآن و حدیث

قرآن و اهل بیت (ع) نورند . نوری که انسان می تواند در پرتو آن به تعالی و تکامل برسد .
منشأ نور خداست و همه انوار عالم ، فروغ و تجلی خود را از نور خدا می گیرند .
" مشکوة " همان سرچشمه نور است که همه انوار را در بر دارد....
این وبلاگ تخصصی و پیرامون قرآن و اهل بیت ( ع ) است که به میمنت میلاد پیامبر اکرم حضرت محمد ( ص )
و صادق آل محمد ( ع ) در روز 17 ربیع الأول ایجاد گردیه است . امید است مورد علاقه و عنایت شیفتگان قرآن و عترت
واقع گردد. و الحمد لله رب العالمین

۱۸ مطلب در بهمن ۱۳۹۱ ثبت شده است

۲۹
بهمن

منبع : گلباران

منظور از همزة و لمزة در آیه 1 سوره «همزة» چیست؟


جواب: در اولین آیه از سوره «همزه» مى خوانیم: «واى بر هر عیبجوىِ مسخره کننده اى»! (وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَة لُمَزَة).
آنها که با نیش زبان و حرکات دست و چشم و ابرو در پشت سر و پیش رو، دیگران را استهزاء کرده، یا عیبجوئى و غیبت مى کنند، یا آنها را هدف تیرهاى طعن و تهمت قرار مى دهند.
«
هُمَزَة» و «لُمَزَة» هر دو صیغه مبالغه است، اولى از ماده «همز» در اصل به معنى «شکستن» است و از آنجا که افراد عیبجو و غیبت کننده شخصیت دیگران را درهم مى شکنند، به آنها «همزة» اطلاق شده.
و «لُمَزَة» از ماده «لمز» (بر وزن رمز) در اصل، به معنى غیبت کردن و عیبجوئى نمودن است.
در این که: آیا این دو واژه به یک معنى است، و اشاره به غیبت کنندگان و عیبجویان مى کند؟ یا در میان این دو فرقى است؟ مفسران احتمالات زیادى داده اند:
بعضى آنها را به یک معنى گرفته اند، و بنابراین، ذکر این دو با هم براى تأکید است.
ولى، بعضى گفته اند: «همزه» به معنى غیبت کننده و «لمزه» به معنى عیبجو است.

بعضى دیگر، «همزه» را به معنى کسانى که با اشارت دست و سر عیبجوئى مى کنند و «لمزه» را به معنى کسانى که با زبان این کار را انجام مى دهند، دانسته اند.
بعضى «اولى» را اشاره به عیبجوئى روبرو، و «دومى» را به عیبجوئى پشت سر مى دانند.
بعضى، اولى را به معنى عیبجوئى آشکار، و دومى را عیبجوئى پنهان و با اشاره چشم و ابرو شمرده اند.
و گاه گفته شده: هر دو به معنى کسى است که مردم را با القاب زشت و زننده یاد مى کند.
و بالاخره، در سخنى از «ابن عباس» آمده است: 
هُمُ الْمَشّائُونَ بِالنَّمِیمَةِ، الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الأَحِبَّةِ، الْنّاعِتُونَ لِلْنّاسِ بِالْعَیْبِ: 
«آنها کسانى هستند که سخن چینى مى کنند، میان دوستان جدائى مى افکنند، و مردم را با عیوب توصیف مى کنند».
گویا «ابن عباس» این سخن را از حدیثى که از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است استفاده کرده، آنجا که فرمود:
 أَ لا أُنَبِّئُکُمْ بِشِرارِکُمْ؟ قالُوا: بَلى یا رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله)، قالَ: الْمَشّائُونَ بِالنَّمِیمَةِ، الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الأَحِبَّةِ، الْباغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعایِبَ: 
«آیا شما را از شریرترین افراد خبر دهم؟ گفتند: آرى اى رسول خدا! فرمود: آنها که بسیار سخن چینى مى کنند، در میان دوستان جدائى مى افکنند، و براى افراد پاک و بى گناه در جستجوى عیوبند».
ولى از مجموع کلمات ارباب لغت استفاده مى شود که: این دو واژه به یک معنى است، و مفهوم وسیعى دارد که هر گونه عیبجوئى و غیبت و طعن و استهزاء به وسیله زبان و علائم و اشارات و سخن چینى و بدگوئى را شامل مى شود.(1)
 
 

1.تفسیر نمونه، جلد 27، صفحه 333.
۲۶
بهمن

حدیث ثقلین :

_____________

«قال رَسُولُ اللَّهِ (ص):

اِنّى تارِکٌ فیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتى اَهْلَ بَیْتى

وَ اِنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّى یَرِدا عَلَىَّ الْحَوضَ

ما اِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا».

               (بحار الانوار، ج 35، ص 184، باب 4، ح 2.)


«به درستى که من در بین شما دو چیز گرانبها مى‏گذارم : " قرآن و اهل بیتم،"

و آن دو از یکدیگر جدا نمى‏شوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند،

تا زمانى که به این دو تمسّک کنید گمراه نمى‏شوید».


حدیث سفینه

___________

«قالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):

مَثَلُ اَهْلِ بَیْتى فیکُمْ کَمَثَلِ سَفینَةِ نُوحٍ

مَنْ رَکِبَــــها نَجا وَ مَنْ تَخَـــــلَّفَ عَنْها غَرَقَ».

               (بحار الانوار، ج 23، ص 123، باب 7، ح 48.)


«اهل بیت من در بین شما مانند کشتى نوح است،

هر کس سوار آن شد نجات یافت و هر کس از آن تخلّف کرد غرق شد».



حدیث ائمّه اثنى عشر:

________________

«قالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):

لا یَزالُ الدّینُ قائِماً حَتّى تَقُومُ السَّاعَةُ

وَ یَکُونُ عَلَیْکُمْ اِثْنى عَشَرَ خَلیفَةً کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ».

                   (بحار الانوار، ج 36، ص 239، باب 41، ح 38.)


«تا روز قیامت، دین اسلام پایدار است و دوازده جانشین براى شما هست

که همه آنها از قریش هستند».


روایت اخیر همچنین با الفاظ دیگرى ولى با همین محتوا، به طور متواتر در کتابهاى معتبر اهل تشیّع و اهل سنّت از رسول گرامى (ص) نقل شده است، مانند:

«یَکُونُ بَعْدى اِثْنا عَشَرَ خَلیفَةً کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ».

(بحار الانوار، ج 36، ص 268، باب 41، ح 88.)

«بعد از من دوازده نفر جانشین مى‏باشند که همگى از قریش هستند».

«اَلْاَئِمَّةُ بَعْدى اِثْنا عَشَرَ کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ».

(بحار الانوار، ج 36، ص 282، باب 41، ح 103.)

«امامان بعد از من دوازده نفرند که همگى از قرش هستند».

«لا یَزالُ هذَا الدّینُ عَزیزاً مَنیعاً اِلى اِثْنى عَشَرَ خَلیفَة».

(بحار الانوار، ج 36، ص 266، باب 41، ح 87.)

«پیوسته این دین غالب و محفوظ است تا زمانى که دوازده نفر جانشین باشند».


۲۴
بهمن
امام سجاد ـ علیه السلام ـ فرمود:

«لاتَخْلُو الاَرْضُ الى اَنْ تَقُومَ السّاعَةُ مِنْ حُجَّة وَ لَوْلا ذلِکَ لَمْ یُعْبَدِ اللهُ؛
زمین تا روز قیامت خالى از حجت نیست، و اگر حجت الهى نبود، خدا پرستیده نمى شد.»

این حدیث به خوبى نشان مى دهد که در این زمان نیز حجت الهى وجود دارد. منتهى این امام باید معصوم باشد
و معرفى شده ازطرف خدا و امامان قبلی،

همچنین
آن حضرت فرمود:

«الامامُ لایکونُ الّا مَعْصُوماً وَ لَیْسَت العِصْمَةُ فى ظاهِرِ الخِلْقَةِ فَیُعْرَفَ بِها وَ کذلِکَ لایَکُونُ الاّ مَنْصُوصاً؛
جز معصوم احدى شایسته امامت نیست و چون عصمت یک نشان ظاهرى در خلقت نیست( که همگان) بشناسند، باید امام از طرف خدا (تعیین) و اعلام شود.»

و در خطبه معروف خود در مسجد جامع شام در حضور یزید بن معاویه فرمود:

«رسول خدا، و وصى او على ـ علیه السلام ـ ، سید الشهداء (حمزه)، جعفر طیار، دو سبط این امت و مهدى [این امت] از ماست.»
۲۳
بهمن



 
قال الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه :



إنّا یُحیطُ عِلمُنا بأنبائِکُم و لایعَزُبُ عَنّا شَى‏ءٌ مِن أخبارِکُم

حضرت مهدی عجل الله تعالی ظهوره فرموده اند :

ما از همه خبرهاى شما آگاهیم و چیزى از خبرهاى شما از ما پنهان نیست

بحار الأنوار ، ج 53 ، ص 175

۲۰
بهمن

وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ

وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَیْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُکُما

قالَتا لا نَسْقی‏ حَتَّى یُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَیْخٌ کَبیرٌ :


و چون به آب مَدْیَن رسید، گروهى از مردم را بر آن یافت که [دامهاى خود را ] آب مى‏دادند،

و پشت سرشان دو زن را یافت که [گوسفندان خود را] دور مى‏کردند. [موسى‏] گفت:

«منظورتان [از این کار] چیست؟» گفتند: « [ما به گوسفندان خود] آب نمى‏دهیم تا

شبانان [همگى گوسفندانشان را] برگردانند، و پدر ما پیرى سالخورده است
.( القصص :  23)
 
فَسَقى‏ لَهُما ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقیر:

پس براى آن دو، [گوسفندان را] آب داد، آنگاه به سوى سایه برگشت

و گفت: «پروردگارا، من به هر خیرى که سویم بفرستى سخت نیازمندم.
»( القصص :  24)
 
فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشی‏ عَلَى اسْتِحْیاءٍ قالَتْ إِنَّ أَبی‏ یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ ما سَقَیْتَ

لَنا فَلَمَّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ :


پس یکى از آن دو زن -در حالى که به آزرم گام بر مى‏داشت- نزد وى آمد [و] گفت:

«پدرم تو را مى‏طلبد تا تو را به پاداش آب‏دادن [گوسفندان‏] براى ما، مزد دهد.»

و چون [موسى‏] نزد او آمد و سرگذشت [خود] را بر او حکایت کرد، [وى‏] گفت:

مترس که از گروه ستمگران نجات یافتى

                                                                 ( القصص :  25)

نکات :
 
1: ارتباط کلامی، بسیار کوتاه بود. شخصی نبود، بلکه کاری بود.

2: ارتباط کلامی در جمع و اجتماع انجام گرفت نه در خلوت. علنی بود، نه پنهانی .

3: نیت و انگیزه غریزی، جنسی، مادی نبود، صرفاً مساعدت و یاری و جلب رضایت خدا بود.

4:دختران شعیب با یکدیگر بودند، نه به تنهایی،

5:موسی(ع) با هر دو دختر سخن گفت و به هر دو کمک کرد، تا شبهه و توهمی ایجاد نشود.

6:دختران از مرد نامحرم (حضرت موسی) برای رفع مشکل سیراب کردن گوسفندانشان درخواست کمک نکردند. 


روایات :

یکى از نصیحت‏هاى ابلیس به حضرت موسى(ع) این بود:

 
«لا تخل بامرأة ولا تخل بک فانه لا یخلو رجل بامرأة و لا تخلو به الا کنت صاحبه دون اصحاب
ى؛

هیچ وقت با زنى خلوت نکن و (نگذار) زنى با تو خلوت کند، زیرا هر گاه مردى با زنى خلوت مى‏کند،

من در کنار آن دو هستم  و آنان را وسوسه مى‏کنم
. (  بحارالانوار، ج 69، ص 197. ) 

               منبع : رهپویان قرآن
۲۰
بهمن

بسم الله الرحمن الرحیم


(وَ ما مِنْ دابَّهٍ فی الْأرْضِ اِلاّ عَلَی اللهِ رِزْقُها


وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلُّ فی کِتابٍ مُبینٍ)

                                           (سوره  هود آیه 6)


(و هیچ جنبنده‏اى در زمین نیست جز آن که روزى آن بر خداست


و قرارگاه اصلى و جایگاه موقت [و محل انتقال‏] آن را مى‏داند.


همه در کتابى روشن موجود است)


منبع : رهپویان قرآن

۲۰
بهمن
(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً

وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَیْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ

لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ)


                            (سورة التحریم:6)


(اى کسانى که ایمان آورده‏اید خود و خانواده خویش را از آتشى که

 هیزم آن انسانها و سنگهاست نگه دارید آتشى که فرشتگانى بر آن گمارده شده که خشن و سختگیرند

و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمى‏کنند و آنچه را فرمان داده شده‏اند (به طور کامل) اجرا مى‏نمایند!



توضیح :

در این آیه مبارکه  بیان شده که هم خود و هم خانواده خود را از آتش جهنم نجات دهند،

این مطلب یعنی این که  به شما در قبال خانواده مسولیت مهم واگذار شده

و آن مسولیت مهم نگه داشتن خانواده در افتادن در جاده هلاکت و ناپاکی می باشد.


منبع : رهپویان قرآن

۲۰
بهمن


متن حدیث:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ

عَنِ السَّیَّارِیِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ دِلْهَاثٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع


قَالَ الرضا (ع) : إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِثَلَاثَةٍ مَقْرُونٍ بِهَا ثَلَاثَةٌ أُخْرَى أَمَرَ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ

«1» فَمَنْ صَلَّى وَ لَمْ یُزَکِّ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلَاتُهُ وَ أَمَرَ بِالشُّکْرِ لَهُ وَ لِلْوَالِدَیْنِ‏

«2» فَمَنْ لَمْ یَشْکُرْ وَالِدَیْهِ لَمْ یَشْکُرِ اللَّهَ وَ أَمَرَ بِاتِّقَاءِ اللَّهِ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ‏

«3» فَمَنْ لَمْ یَصِلْ رَحِمَهُ لَمْ یَتَّقِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.


امام علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام فرمودند:

خداوند به نماز و زکات امر کرده، پس هر کس نماز بخواند و زکات ندهد نماز او قبول نمى‏‌شود.
امام هشتم حضرت رضا علیه السلام فرمود:

همانا خداوند به سه چیز امر فرموده که همراه با سه چیزند:

به نماز و زکات امر کرده، پس هر کس نماز بخواند و زکات ندهد نماز او قبول نمى‏‌شود،

 به شکر خود و شکر پدر و مادر امر کرده، پس هر کس از پدر و مادرش تشکر نکند شکر خدا را به جا نیاورده است،

و به تقواى الهى و صله رحم امر کرده، پس هر کس صله رحم نکند از خدا هم پروا ندارد.


«خصال، جلد 1، صفحه 156»


۲۰
بهمن

گفتم: خسته ام
گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله
.:: از رحمت خدا نا امید نشید (زمر/53) ::.

گفتم: هیشکی نمی دونه تو دلم چی می گذره
گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
.:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.

گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم
گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید
.:: ما از رگ گردن به انسان نزدیک تریم (ق/16) ::.

گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!
گفتی: فاذکرونی اذکرکم
.:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا
.:: تو چه می دونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63) ::.

گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟
گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله
.:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::.

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده ات هستم و ظرف صبرم کوچیک... یه اشاره  کنی تمومه!

گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
.:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.

گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل... اصلا چطور دلت میاد؟
گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم
.:: خدا نسبت به همه ی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.

گفتم: دلم گرفته.
گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا
.:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/) ::.

گفتم: اصلا بی خیال! توکلت علی الله.
گفتی: ان الله یحب المتوکلین

.:: خدا اونایی رو که توکل می کنن دوست داره (آل عمران/159) ::.

گفتم: خیلی چاکریم!
ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که:
و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره
.:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت می کنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا می کنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر می کنن (حج/11) ::.

گفتم: چقدر احساس تنهایی می کنم.
گفتی: فانی قریب
.:: من که نزدیکم (بقره/186) ::.

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می شد بهت نزدیک شم.
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال

.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/205) ::.

گفتم: این هم توفیق می خواهد!
گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/22) ::.

گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی.
گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/90) ::.

گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار می تونم بکنم؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمی دونید خداست که توبه رو از بنده هاش قبول می کنه؟! (توبه/104) ::.

گفتم: دیگه روی توبه ندارم.
گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده ی گناه هست و پذیرنده ی توبه (غافر/2-3) ::.

گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
.:: خدا همه ی گناه ها رو می بخشه (زمر/53) ::.

۱۸
بهمن

ســــرآغــــاز گفـتــار نام خــداست

که رحمتگر و مهـربان خلـق راست


چو لرزد زمین با تکانی سترگ

برون افکنـــــد رازهــــای بزرگ


در آن روز محشـــر بگـویـد بشـــر

زمین را چه آمـد بلایی به شر


زمین خلق را سازد آگه ز کـار 

که این است دستور پروردگـار


پراکنــده خیـــزنـــذ مردم ز گــــور

ببینند اعمــــال نیک و فُجــــور


اگـــر قــدر یک ذرّه کـــار نکــــــــو

بکرده ست پاداش آن، بیند او


و گـر قدر یک ذره کرده ست شر

جزایش در آن روز بینــد بشـــر