مِشـــــکوة

وبلاگ تخصــصی قــرآن و حدیث

مِشـــــکوة

وبلاگ تخصــصی قــرآن و حدیث

قرآن و اهل بیت (ع) نورند . نوری که انسان می تواند در پرتو آن به تعالی و تکامل برسد .
منشأ نور خداست و همه انوار عالم ، فروغ و تجلی خود را از نور خدا می گیرند .
" مشکوة " همان سرچشمه نور است که همه انوار را در بر دارد....
این وبلاگ تخصصی و پیرامون قرآن و اهل بیت ( ع ) است که به میمنت میلاد پیامبر اکرم حضرت محمد ( ص )
و صادق آل محمد ( ع ) در روز 17 ربیع الأول ایجاد گردیه است . امید است مورد علاقه و عنایت شیفتگان قرآن و عترت
واقع گردد. و الحمد لله رب العالمین

۱۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معارف قرآنی» ثبت شده است

۲۴
تیر


در ادامه بحثهای معرفتی و بیان معارفی از قرآن کریم در این قسمت برای انس معنایی بیشتر با کلام الهی، آیاتی از جزء ششم را مورد بحث قرار داده و معارفی از آن را با استناد به کتب معتبر تفسیری تقدیم می نماییم.

۲۴
تیر
در ادامه مباحث انس معنایی با قرآن کریم در این مقاله به فرازهایی از جزء پنجم قرآن کریم می‌پردازیم و نکاتی تفسیری از آیات آن را به میهمانان ماه خدا و مأنوسان با قرآن تقدیم می‌کنیم.
۲۴
تیر

نکات کلیدی جز 4 قرآن کریم


در چهارمین بخش از سلسله بحثهای قرآنی که همگام با روزهای با برکت ماه رمضان تدوین می شود معارفی از جزء چهارم قرآن کریم را به میهمانان ماه خدا و مؤمنان قرآنی تقدیم می کنیم.



۲۴
تیر
آن چه در ادامه می‌آید سومین قسمت از گزیده معارف قرآنی است که به مناسبت ماه مبارک رمضان تنظیم و تدوین شده است. در این قسمت، آیاتی از جزء سوم قرآن کریم را محور بحث قرار داده و از چشمه همیشه جاری آن جرعه نوشی می‌کنیم.

۲۴
تیر

نگاشته‌ای که در پیش رو دارید دومین قسمت از سلسله بحث‌های قرآنی است که به مناسبت ماه مبارک رمضان؛ برای انس معنوی و معنایی بیشتر با قرآن کریم تنظیم و تدوین شده است. در این قسمت نیز به سبک قسمت قبل، فرازهایی از جزء دوم قرآن کریم به مناسبت دومین روز این ماه شریف تقدیم می‌گردد.



۲۴
تیر

5 ویژگی نجات‌بخش در متقین

سنت حسنه ختم حداقل یک جزء از قرآن کریم در ماه رمضان، ماه نزول قرآن(1) و بهار آن(2)، فرصت مناسبی است تا در کنار این انس لفظی، در معنا و مفهوم آن نیز بیندیشیم و در این فرصت پیش آمده، جان را به نور معارف بی بدیلش جلا بخشیم. به این امید که این مقدمات ما را به آن سرانجام نیک که عمل به قرآن و رسیدن به یک جامعه شکوهمند قرآنی است نزدیک کند.




در راستای کمک به تحقق این مهم بر آن شدیم تا فرازهایی از معارف و نکات موجود در هر جزء از قرآن کریم را به شکل روزانه (هر روز چند نکته از جزء همان روز) با تکیه بر تفاسیر معتبر اسلامی به مانند المیزان و نمونه و نیز بحثهای تفسیری حضرت آیت الله جوادی آملی تنظیم کرده و به مقدار حوصله یک مقاله کوتاه به شما خوانندگان گرامی تقدیم نماییم.

۰۲
خرداد

توجه و عمل به تعالیم حیات بخش قرآن مجید توصیه مۆکّد امامان معصوم علیهم السلام است. حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «الله! الله! فِی القُرآنِ لایَسبِقنَّکُم بِالعَملِ بِهِ غَیرَکُم؛1 خدا را! خدا را! مبادا دیگران در عمل به قرآن از شما سبقت بگیرند!»



حمد
جایگاه سوره حمد


-«ابن عباس» از امیرالمۆمنین علیه السلام روایت کرده است که ایشان فرمودند: «لَو کَتَبتُ معانِیَ الفاتِحَهِ لَأَوقَرتُ سبعینَ بعیراً؛2 اگر معانی و حقایق سوره حمد را بنویسم، هفتاد شتر از شرح آن بار می کنم.»


- در کتاب «عیون اخبار الرضا علیه السلام» در ضمن روایتی می خوانیم: «خداوند متعال چنین فرمود: من سوره حمد را میان خود و بنده ام تقسیم کردم؛ نیمی از آن برای من و نیمی برای بنده من است، پس بنده من حق دارد هر آنچه می خواهد، از من بخواهد.

هنگامی که بنده می گوید: «بسم الله الرحمن الرحیم» خداوند متعال می فرماید: بنده ام به نام من آغاز کرد و بر من است که کارهای او را به آخر برسانم و همه حال او را پُر برکت کنم و هنگامی که می گوید: «الحمد لله رب العالمین» خداوند متعال می فرماید: بنده ام مرا حمد و ستایش کرد و دانست نعمت هایی را که دارد از ناحیه من است و بلاها را نیز من از او دفع می کنم ، همانگونه که بلاهای دنیا را دفع کردم.

هنگامی که می گوید: «الرّحمن الرّحیم» خداوند می فرماید: بنده ام گواهی داد که من رحمان و رحیم هستم، پس گواه باشید که بهره او را از رحمتم فراوان و سهم او را از عطایم افزون می کنم.

هنگامی که می گوید: «مالک یوم الدّین» خداوند متعال می فرماید: گواه باشید! همانگونه که او حاکمیت و مالکیت روز جزا را از آن من دانست، من در روز حساب، حسابش را آسان می سازم و حسناتش را می پذیرم و از سیئاتش صرف نظر می کنم.


هنگامی که می گوید: «ایّاک نعبد» خداوند متعال می فرماید: بنده ام راست می گوید، تنها مرا پرستش می کند. من شما را گواه می گیرم و بر این عبادت خالص ثوابی به او می دهم که تمام مخالفین او به حالش غبطه بخورند.

هنگامی که می گوید: «ایّاک نستعین» خداوند می فرماید: بنده ام از من یاری جسته و تنها به من پناه آورده است. گواه باشید که من او را در کارهایش کمک می کنم و در سختی ها به فریادش می رسم و در روز پریشانی دستش را می گیرم.

هنگامی که می گوید: «اِهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقیمَ ، صِرَاطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِم غَیرِ الْمَغْضوُبِ عَلَیْهِمْ و لَا الضَّالّینَ» خداوند متعال می فرماید: این خواسته بنده ام برآورده است، و او هر چه می خواهد، از من بخواهد که من اجابت خواهم کرد و آنچه امید دارد، به او می بخشم و از آنچه که بیم دارد، ایمنش می سازم.»3

حکایات مرتبط با سوره حمد

حکایات درباره این سوره مبارکه بسیار زیاد است که از میان آنها دو حکایت را از «تفسیر ابوالفتوح رازی قدّس سرّه» و حکایتی را از «سید مرتضی علم الهدی قدّس سرّه» از دانشوران بزرگ شیعه نقل می کنیم:


1. «ابوسلیمان» از صحابه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل می کند: با حضرت در غزوه ای بودیم. مردی از صحابه به خاطر بیماری صرع به زمین افتاد. یکی از صحابه از اسب خود پایین آمد و سوره حمد را در گوش او خواند. بیمار مصروع فوراً سالم شد و برخاست. این جریان را با پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در میان گذاشتیم. ایشان فرمودند: «هِیَ اُمُّ القُرآنِ وَ هِیَ شِفَاءُ مِن کُلِّ دَاءِ؛ آن (سوره حمد) مادر و اساس قرآن است و موجب شفای از تمام بیماری ها.»4


2. «خارجه بن صلت برجمی» می گوید: با عموی خود از نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می آمدیم که به قبیله ای از قبایل عرب برخوردیم. گفتند: شما از نزد کسی می آیید که به تازگی ادعای پیامبری کرده است، مردی از ما دیوانه شده است و او را در بند کرده ایم. آیا چیزی دارید که او را شفا دهد؟ عمویم گفت: آری. او را نزد آن دیوانه بردند. عمویم سوره حمد می خواند. آب دهانش را جمع کرد و در دهان دیوانه ریخت. سه روز این کار را کرد و آن دیوانه خوب شد.5


قرآن

3. مرحوم سید مرتضی علم الهدی قدّس سرّه در کتاب «شافیه» پیرامون این سوره می نویسد: ابن فراس می گوید: قیصر در نامه ای به یکی از خلفای بنی عباس نوشت: ما در کتاب انجیل خوانده ایم: هر کس سوره ای بخواند که خالی از هفت حرف «ث، ج، خ، ز، ش، ظف» باشد، خداوند روح و جسمش را بر آتش حرام می کند.

ما تورات، زبور و انجیل را برای یافتن این سوره جستجو کردیم؛ ولی آن را نیافتیم. آیا چنین سوره ای در کتاب شما موجود است؟

خلیفه عباسی علما را جمع کرد و این موضوع را از ایشان سئوال نمود؛ ولی آنها نتوانستند جوابی بدهند. خلیفه به حکم ضرورت و به ناچار موضوع را از امام علی النقی علیه السلام سئوال کرد. حضرت فرمود: تنها سوره حمد است که هیچ یک از این حروف در آن نیست. عرض کردند: حکمت اینکه این حروف در این سوره نیامده چیست؟ فرمود: «ث» عبارت است از «ثبور» که به معنای هلاکت و عذاب است « ج» جهنم ، « خ » خباثت ، «ز» زقّوم ، «ش» شقاوت ، « ظ » ظلمت و تاریکی و « ف » فراق از رحمت اولیای الهی .6


نکات اخلاقی سوره حمد

1.نیمی از سوره حمد - از آیه «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم» تا آخر - مربوط به تقاضای عاجزانه انسان از خداوند متعال است. بهتر است وقتی انسان نزد بزرگان معنوی می رود، تواضع و فروتنی ورزیده، از او تقاضایی کند، مثلاً التماس دعا کند، پند و نصیحت بخواهد و ... که هم از تجربیات معنوی او استفاده کند و هم حفظ احترام او را به نحو کامل ادا کرده باشد.


2. آیات 6 و 7 این سوره به ما می آموزد که لازمه الگو قرار دادن انسانهای خوب و استفاده از سجایای اخلاقی آنان و پرهیز از انسانهای بد، شناخت آنهاست.

شناخت افراد متخلق به اخلاق الهی و یا دارای اخلاق و منش سوء ، از امور کلیدی در مسیر حرکت انسان به سوی خداوند متعال است. تنها با داشتن اخلاق خوب نمی توان به مقام قرب الهی رسید؛ بلکه بایستی از اخلاق بد نیز پرهیز کرد. مثلاً بایستی از لجاجت و دشمنی - که ویژه قوم یهود بوده است - و کوته بینی و گمراهی - که از ویژگی های مسیحیان است - خودداری کرد.


مطالب جذّاب سوره حمد

1. «ابوالفتوح رازی» در تفسیر خود ده نام را برای سوره حمد ذکر می کند که عبارتند از: فاتحة الکتاب، امّ الکتاب، امّ القرآن، سبع المثانی، وافیه، کافیه، شافیه، اساس، صلوة، حمد.7

فاتحه الکتاب؛ یعنی قرآن با آن شروع می شود. امّ الکتاب؛ یعنی تمامی کتاب قرآن به آن بر می گردد. سبع المثانی: سبع یعنی هفت آیه و مثانی؛ یعنی دو بار بر پیامبر نازل شده است. وافیه؛ یعنی برای فهم تمامی قرآن وفا می کند. کافیه؛ یعنی برای فهم تمامی قرآن کافی است. شافیه؛ یعنی شفا دهنده. اساس؛ یعنی اصل و پایه قرآن است. صلوة؛ یعنی دارای مضامین دعاست و حمد؛ چون این سوره با حمد شروع می شود.

از میان ده نام ذکر شده، نام فاتحة الکتاب قابل تأمل است. این واژه به شهادت تاریخ از زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به این سوره اطلاق شده است؛ چون قرآن در زمان آن حضرت جمع آوری و مرتب شده و آغاز آن با این سوره بوده است، پس اینکه عده ای می گویند: قرآن کریم در زمان خلیفه اول یا دوم یا سوم جمع شده، درست نیست.

 

پی نوشت ها :

1. شرح نهج البلاغة، صبحی صالح، انتشارات اسلامی، تهران، 1370‏ش، ج‏1، ص‏421.

2. تفسیر کبیر، ملا فتح الله کاشانی، ج‏1، ص‏26.

3. عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، شیخ صدوق قدّس سرّه، به نقل از: تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، ج‏1، ص‏7

4. تفسیر ابوالفتوح رازی قدّس سرّه، ج‏1، ص‏18.

5.همان، ص‏19.

6. ر.ک: شافیه، سید مرتضی علم الهدی قدّس سرّه.

7. تفسیر ابوالفتوح رازی، ج‏1، ص‏16.

منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره163.

فرآوری: فاطمه محمدی

بخش قرآن تبیان


۰۱
خرداد
 
 

معناى لغوى و اصطلاحى قرآن چیست؟

پاسخ :
قرآن درلغت: واژه ى «قرآن» مصدر است؛ مانند: رجحان، کفران، فرقان، نقصان و...[1]
لغت شناسان درباره لفظ «قرآن» چند معنا بیان کرده اند. ما دراین جا، به بیان دو معنا اکتفا مى کنیم:
1. قرآن، به معناى «جمع و گردآورى»؛ کسانى که به این معنا قائلند، در آیه:(إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ)[2] واژه ى «جمعه» و «قرآن» را مترادف و هم معنا مى دانند[3] در وجه نام گذارى آن به «قرآن» گفته اند: چون قرآن جامع فواید کتاب هایى است که از سوى خدا نازل گشته (تورات ،انجیل ،زبور و...)، بلکه جامع فواید همه علوم مى باشد؛ همان گونه که قرآن خود به این مطالب اشاره دارد؛ مانند:(تَفْصِیلَ کُلِّ شَیْء)[4] و (تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْء)[5].
بر این اساس قرآن گردآورنده علوم گذشتگان و آیندگان مى باشد، اعم از علوم معنوى ـ که متعلق به انبیا و گذشتگان بوده است ـ و علوم مادّى و تجربى و دنیوى.[6]
2. قرآن، به معناى «خواندن»؛[7] اگر این معنا را بپذیریم، آیه ى: (انّ علیناجمعه وقرانه)[8] به این معناست: « همانا پیوسته کردن اجزاى آن به یکدیگر و خواندن آن برتو، به عهده ى ماست»[9] طبق این معنا، کتاب آسمانى مسلمانان به اعتبار آن که «خواندنى» است، «قرآن» نام گرفته است.
قرآن دراصطلاح: براى قرآن، تعریف هاى زیادى ارائه شده که هر کدام از این تعریف ها، ویژگى خاص خودش را دارد؛ از جمله: «قرآن عبارت است از کلام الهى که خداوندآن را به تدریج بر حضرت محمد(صلى الله علیه وآله)ـ خاتم پیامبران ـ به زبان عربى و لهجه ى قریش، نازل کرده است... . آیه اى از آن، قرآن گفته مى شود، حتى بخشى از یک آیه نیز قرآن است.»[10]

-----------------------------
پی نوشتها:
[1]. ابن منظور، لسان العرب، مادّه «قرأ»؛ مرکز معارف قرآنیه، علوم القرآن عندالمفسرین، ج 1، ص 22.
[2]. قیامت، 17. «چرا که جمع کردن و خواندن آن، به عهده ى ماست.»
[3]. راغب اصفهانى، مفردات، مادّه قراء؛ فضل بن حسن طبرسى، مجمع البیان، ذیل آیه 17، سوره ى قیامت.
[4]. یوسف، 111. «این قرآن شرح هر چیزى -که به سعادت انسان مربوط است -مى باشد.»
[5]. نحل، 89. مااین کتاب را نازل کردیم که بیانگر همه چیز باشد.
[6]. شاید وجه تسمیه ى «قرآن» این باشد که در این کتاب الهى، حروف و الفاظ به گونه ى ویژه اى با هم گرد آمدند و با هم ارتباط دارند، از این رو، قرآن نامیده شده است. (نهایه)
[7]. علوم القرآن عند المفسرین، ج 1،ص 22.
[8]. قیامت، 17.
[9]. محمد قریب، فرهنگ لغات القرآن، ماده «قراء»
[10]. علامه عسگرى، القرآن الکریم و روایات المدرستین، ج1، ص261.

منبع: بررسى شبهات قرآن و فرهنگ زمانه، حسن رضا رضایى، نشر انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه (1382).

۰۱
خرداد
 

آیا اجل شخصی که خودکشی می‌کند، خداوند از قبل تعیین کرده است‌؟

آیا اجل شخصی که خودکشی می‌کند، خداوند از قبل تعیین کرده است‌؟ با توجه به آیه 11 سورة منافقون که می‌گوید: خدا هرگز اجل هیچ کس را از وقتش مؤخر نمی‌کند؟
پاسخ :
ابتدا، کلمة اجل را ترجمه کرده‌; سپس به بیان پاسخ می‌پردازیم‌.
راغب اصفهانی می‌گوید: مدت مقرّرة زندگی انسان را اجل می‌گویند; مثلاً گفته می‌شود: اجلش فرا رسید; یعنی مرگش فرا رسیده است‌.(مفردات راغب‌، مادة اجل‌، ص 65، طبع اول‌، دارالقلم و دارالشامیة‌.)
"تسمیة اجل‌" به معنای "تعیین‌" آن است و چون عادت خود مردم بر این است که در معاملات و معاهدات‌، "أجل‌" را به معنای "مدت مقرّر" و یا "سر رسید آن‌" ذکر می‌کنند، خدای تعالی نیز در قرآن‌، این‌گونه عمل کرده است و ظاهراً استعمال کلمة "أجل‌" در "تمام شدن مدت‌" اصلی و در "سررسید" استعمال در معنای فرعی آن است‌.(ر. ک‌: المیزان‌، علامه طباطبایی‌، ج 7، ص 8ـ10، نشر اسماعیلیان‌.)
و اساساً، اجل دو قسم است‌: اوّل‌: "أجل‌ِ مُسمّی‌َ" یعنی همان أجل محتوم و حتمی که تغییر نمی‌پذیرد; به همین جهت می‌بینیم که قرآن کریم در جای دیگر کلمة "أجل‌" را به "عنده‌" مقید کرده است "وَأَجَل‌ٌ مُّسَمًّی عِندَه‌"(انعام‌،2) یعنی اجل معین پیش اوست‌; چه اینکه آنچه نزد خدا باشد، باقی و ماندنی است‌.(ر. ک‌: همان‌.)
دوم‌: "اجل غیر مسمّی‌" یعنی همان أجل غیر معین و مبهم که در صورت گرایش انسان‌ها به ایمان و تقوا، قابل تغییر است و چه بسا تا وقت اجل معیّن به تأخیر می‌افتد; ولی أجل معیّن هرگز قابل تغییر نیست‌.
در روایت داریم که حضرت امام صادق فرمود: "أجلی که غیر معین است یعنی همان "وقتی‌" که غیر معین است و هرچه را که خدا بخواهد، پیش می‌آید.
امّا "أجل مسمّی‌" همان أجلی است که خداوند اگر بخواهد مقدرش کند، درهر شب قدر به مدت یک سال‌; یعنی تا رسیدن شب قدر دیگر آن را نازل می‌فرماید. آنگاه‌، حضرت امام صادق‌فرمود: این همان أجل و وقتی است که خداوند تبارک و تعالی درباره‌اش فرمود: "پس چون أجلشان رسد، نه ]می‌توانند[ ساعتی آن را پس اندازند و نه پیش‌."(اعراف‌،34).
اجل شخصی که خودکشی می‌کند، در علم الهی مشخص است‌; یعنی خداوند می‌داند که او در چه زمانی خواهد مرد; ولی این اجل او اجل غیر مسمّی است‌، چون اگر خودکشی نمی‌کرد، می‌توانست بیشتر زنده بماند.