مِشـــــکوة

وبلاگ تخصــصی قــرآن و حدیث

مِشـــــکوة

وبلاگ تخصــصی قــرآن و حدیث

قرآن و اهل بیت (ع) نورند . نوری که انسان می تواند در پرتو آن به تعالی و تکامل برسد .
منشأ نور خداست و همه انوار عالم ، فروغ و تجلی خود را از نور خدا می گیرند .
" مشکوة " همان سرچشمه نور است که همه انوار را در بر دارد....
این وبلاگ تخصصی و پیرامون قرآن و اهل بیت ( ع ) است که به میمنت میلاد پیامبر اکرم حضرت محمد ( ص )
و صادق آل محمد ( ع ) در روز 17 ربیع الأول ایجاد گردیه است . امید است مورد علاقه و عنایت شیفتگان قرآن و عترت
واقع گردد. و الحمد لله رب العالمین

۱۰۱ مطلب با موضوع «دانستنی های قرآنی» ثبت شده است

۰۶
خرداد



نکات کلیدی جزء اول قرآن کریم

سنت حسنه ختم حداقل یک جزء از قرآن کریم در ماه رمضان، ماه نزول قرآن (1) و بهار آن (2)، فرصت مناسبی است تا در کنار این انس لفظی، در معنا و مفهوم آن نیز بیندیشیم و در این فرصت پیش آمده، جان را به نور معارف بی بدیلش جلا بخشیم. به این امید که این مقدمات ما را به آن سرانجام نیک که عمل به قرآن و رسیدن به یک جامعه شکوهمند قرآنی است نزدیک کند.

۲۹
فروردين

 

قرآن در قیامت چگونه شفاعت می کند؟

کلمة شفاعت در لغت به معنای جفت شدن و کنار هم قرار گرفتن دو چیز است.[1]

در اصطلاح کلامی نیز شفاعت به معنای وساطت اولیا و برگزیدگان الهی، برای رساندن بندگان به فیض رحمت و مغفرت الهی و دستگیری و نجات آنان است.[2]

شهید مطهری می گوید: شفاعت اقسامی دارد که برخی از آنها نادرست و ظالمانه است و در دستگاه الهی وجود ندارد ولی برخی، صحیح و عادلانه است و وجود دارد. نوع نادرست شفاعت که به دلایل عقلی و نقلی مردود شناخته شده است این است که گناهکار بتواند وسیله ای برانگیزد و به توسط آن از نفوذ حکم الهی جلوگیری کند، درست همان طوری که در پارتی بازی های اجتماعات منحطّ بشری تحقق دارد.
اما شفاعت صحیح که تأیید کنندة قانون و حافظ نظام است و آیات و روایات زیادی از طریق شیعه و سنی وجود آن را اثبات می کند بر دو گونه است:

1. شفاعت «رهبری» یا شفاعت «عمل».

2. شفاعت «مغفرت» یا شفاعت «فضل».

۲۹
فروردين

انواع اعتبارات انسان از دیدگاه قرآن

 

تقسیم مراحل اعتبارى در طول حیات انسان از نظر قرآن مجید:

در قرآن مجید چقدر این موضوع به شکل عالى و تشبیه لطیفى بیان شده است:

اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَوهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَهٌ وَ تَفَاخُرُ بَیْنَکُمْ وَ تَکَاثُرٌ فِى الامْولِ وَ الاوْلادِ

کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ و ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَمًا وَ فِى الاخِرَهِ

عَذَابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَهٌ مِّنَ اللَهِ وَ رِضْونٌ وَ مَا الْحَیَوهُ الدُّنْیَآ إِلَّا مَتَعُ الْغُرُور

[ سوره حدید آیه ۲۰ ]

ببینید خداوند علىّ أعلا چگونه حقیقت را براى انسان مجسّم‏ مى کند؛ مى‏فرماید: این زندگى دنیا، این زندگى که بشر با این صحنه وسیع از اعتبارات و خواسته‏ها و آرزوها که عمر خود را بر اساس آنها سپرى مى‏کند، و ساعات و دقائق خود را بر آنها منطبق مى‏نماید، و بالاخره با دست تهى از دنیا مى‏رود، از پنج موضوع خارج نیست. این زندگى که حقیقهً مادون زندگى حیوانات و بهائم است، این اعتباریّاتى که بشر را بخود مشغول نموده و از حقائق دور نموده و از زیست درندگان پائین تر آورده است، مرکّب است از لَعِب: بازى بدون خواهش نفسانى، و لَهْو: کارهائى که انسان روى تمایلات نفسانى انجام مى‏دهد و غرض عقلائى صحیحى بر آن مترتّب نیست، و زینَه: روى باطل و اعتبارات را به لباس حقیقت پوشانیدن و امور فانیه را بصورت امور باقیه جلوه دادن، وَ تَفَاخُرُ بَیْنَکُمْ: خودپسندى نمودن و بر اساس تفاخر و مباهات امور زندگى خود را بنا نهادن، و تَکَاثُرٌ فِى الامْولِ وَ الاوْلد: پیوسته بدنبال زیاد نمودن مقدار اموال و تعداد اولاد بر آمدن.

مرحوم شیخ بهاء الدّین عاملى (ره) کلام لطیفى در تفسیر این آیه دارد و مى‏فرماید: خداوند این پنج مرتبه را به موازات سیر عمر افراد بشر بیان فرموده است. چون انسان در اوّل مرحله از زندگى که‏ این مطلب را علّامه طباطبائى مُدّ ظلُّه العالى در حاشیه رساله مخطوطه «الإنسان فى الدّنیا» از شیخ بهائى نقل کردهاند. و نیز در تفسیر «المیزان» ج ۱۹، ص ۱۸۸ ضمن تفسیر این آیه از سوره حدید، از مرحوم شیخ بواسطه نقل فرموده‌‏اند.

همان دوران صباوت است به بازى مشغول مى‏گردد، و سپس در اوان بلوغ به لهو و امور مُشهیانه دست مى‏زند، و در هنگام شباب و جوانى زینت به حدّ اعلا بدو روى مى‏آورد، و در نیمه عمر به تفاخر و حسّ تفوّق مى‏پردازد، و بالاخره در اوان پیرى و شیخوخیّت داعیه زیاد نمودن اموال و اولاد در سر او می‌افتد.
آرى! انسان پس از گذرانیدن دوران صباوت و بلوغ دوست دارد به خود زینت ببندد. لباس خود را، شغل خود را، زندگى و مکان خود را، و بالاخره تمام متعلّقات خود را بنحوى ترتیب دهد که نقش بقاء و بنحو ابدیّت زیست نمودن، روى حقیقت فناء را بپوشاند و واقع امر در تحت این نقشهاى باطله مختفى و منتفى گردد.

از این مرحله که بگذریم دوران تفاخر است، مى‏گوید: قدرت من چنین است، مال من چنان است، علم من فلان است؛ حتّى با کمال جرأت به استخوانهاى پوسیده و خاکستر شده آباء و نیاکان خود فخر مى‏کند و رجز مى‏خواند، و بر اشیاء درهم شکسته و نقشه‏‌هاى پوسیده افتخار مى‏کند و آنها را در موزه‏هاى مجلّل و با شکوه قرار مى‏دهد و شعرهاى حماسى مى‏خواند. و بالاخره در آخر دوران زندگى نیروى وجودى خود را در زیاد کردن مال و فرزند متمرکز مى‏کند.

انسان طبعاً هر چه عمرش زیادتر شود حریص تر مى‏شود؛ در جوانى انفاق در راه خدا مى‏کرد، حالا نمى‏کند؛ حسّ گذشت و ایثار داشت، حالا ندارد.
طبع بشر چنین است که بر هر اساسى تربیت شود نفس او بر همان اساس متحجّر مى‏گردد و احوال گذران او بصورت ملکات ثابته در مى‏آید. البتّه چون خود را بر محور قانون دین و حقّ تربیت ننموده است لذا در آخر عمر نتیجه نفسانى او همان تراکم احوال و تحجّر خاطرات و افکار اوست‏.

۲۵
فروردين

 
 

ادب را از قرآن بیاموزیم

استاد احمد عابدی در مبحثی تحت عنوان ادب قرآنی به مجموعه نکات مهمی در ارتباط با اخلاق قرآنی اشاره کرده است. متن کامل این نکات به شرح ذیل است:
این حدیث را ذکر کرده بودیم که قرآن ادبستان خداست؛ “القرآن مأدُبَهُ الله”.
یکی از بحث‌های اخلاقی قرآن، ادب قرآن است. یک وقت می‌گوییم آداب تلاوت، آداب نگارش؛ این‌ یک بحث است، یک وقت می‌گوییم ادب قرآن. ادب قرآن در محاوره و گفت‌وگو با مردم چگونه است؟ قرآن با مخالفین خودش چگونه حرف می‌زند؟ ادب را یاد بگیریم.
قرآن می‌فرماید: «انّا او ایّاکم لعلی هدیً او فی ضلالٍ مبین» یا ما، یا شما، یا بر هدایت، یا بر ضلالت. خوب! چرا این‌گونه می‌فرماید؟ قرآن حتی وقتی با مشرکین هم مواجه می‌شود، ادبش این‌گونه است. همین طوری صریحاً نمی‌گوید آن شخص در ضلالت است، آن شخص در کفر به سر می‌برد. ادب قرآن این است که “انّا او ایّاکم… .” قرآن خیلی ادب را رعایت می‌کند.
اینکه قرآن می‌فرماید: «ولا تسبّوا الذین یدعون من دون الله فیسبوّا الله عدواً بغیر علم؛ به خدای مشرکین هم اهانت نکنید، آنها هم برمی گردند به خدای شما اهانت می‌کنند.» این ادب قرآن است.
پرهیز از بیان فساد اخلاقی دشمن
ببینید علمای خودمان، ادبشان ادب قرآنی بوده است. ما طلبه‌ها هم باید اینگونه باشیم. فکر نمی‌کنم احدی به اندازه امام(ره) با شاه مخالف بود. با شاه دشمن بود، به حق هم بود، دشمنی شخصی نبود، واقعاً درد دین داشت. امام از همه ما بهتر شاه و خانواده‌اش را می‌شناخت. یک بار در عمرش دیدید، یک کلمه درباره فساد خانوادگی شاه حرف بزند؟
اشرف پهلوی، خواهر شاه، کثیف‌ترین آدم بوده و معروف است که چه آدم خبیثی بوده است. یک بار شد که امام حتی اشاره وار چیزی در این باره بگوید.
این ادب قرآن است. امام هم می‌دانست، ولی این زشت است که آدم بیاید درباره خانواده کسی حرف بزند، درباره زن و بچه کسی حرف بزند؛ هر چند که آدم خرابی باشد. امام هر وقت به شاه چیزی می‌گفت، می‌گفت ظالم و ستمگر است‌، شاه جنایت می‌کند، کشور را به آمریکا فرخته؛ آیا می‌گفت فساد اخلاقی هم دارد؟
گاهی تلویزیون تصویری از امام را نشان می‌دهد که روی تخت بیمارستان کتاب می‌خواند؛ این کتاب، کتابی است که فساد اخلاقی شاه در آن است، آیا یک بار شد امام از این حرف‌ها بزند؟
متأسفانه ما اخلاق قرآنی را رعایت نمی‌کنیم؛ هر وقت با کسی دعوا داریم، اول می‌رویم سراغ ناموس طرف یا سراغ لغزش‌های اخلاقی‌اش.
قرآن کتاب ادب است. چقدر ما در تاریخ خواندیم که هند جگرخوار، همسر ابوسفیان، مادر معاویه چه کاره بوده است. این همه آیات در قرآن، درباره ابوسفیان نازل شده، شاید ۱۰۰ آیه درباره ابوسفیان است؛ ولی یک‌بار خدا درباره زن ابوسفیان چیزی گفته؟ چه کاره بود و پرچم داشت؟ ولی ادب قرآن این است که به این چیزها نپردازد و زشت است.
اگر یک‌جا درباره زن ابولهب می‌فرماید، سراغ مسایل جنسی و اخلاقی نمی‌رود؛ می‌فرماید: «و امْرَاَتُه حمّاله الحطب؛ هیزم برای آتش می‌آورد».
بنا بر این یک نکته اخلاق قرآن این است که به مسائل جنسی و فحشاء مردم کار نداشته باشیم؛ حتی اگر از کثیف‌ترین مردم باشد؛ خیلی مواقع این مسائل قبح گناه را می‌ریزند؛
خیلی مواقع اشاعه فحشا است و خیلی موارد باعث ترویج گناهان در بین جوانان می‌شود. در گفتارمان به قرآن اقتدا کنیم.

۱۱
فروردين

پرسش:
منظور از «أَصحَب الاَیْکَةِ" وَ "قَوْمُ تُبَّعٍ» در آیه 14 سوره «ق» چه کسانی هستند.؟


پاسخ:
«ایکه» به معنى درختان فراوان و در هم پیچیده،و یا به تعبیر دیگر بیشه مانند است، و اصحاب الایکه گروهى از قوم شعیب هستند که در غیر شهر مدین زندگى مى کردند، شهرى که داراى درختان بسیار بود.

و منظور از «قوم تبع» گروهى از مردم یمن است زیرا (تبع) لقبى است براى پادشاهان یمن به اعتبار این که مردم از آن ها تبعیت مى کردند، و ظاهر تعبیر قرآن در این جا و در یک آیه دیگر (دخان/ 37) خصوص یکى از پادشاهان یمن است که در بعضى از روایات نام او (اسعد ابو کرب) ذکر شده ، و جمعى معتقدند که او مرد مؤمنى بود، و مردم را به پیروى از دعوت انبیاء فرا مى خواند، هر چند با او مخالفت کردند.(1)


«تُبّع» از ریشه "تَبِعَ" و در لغت به معنی پیروی کردن است؛ خواه به طور دنبال کردن و تعقیب باشد، خواه از نظر پذیرفتن دستور و اطاعت کردن.(2) و در اصطلاح به رؤسایی گفته می­ شود که به خاطر پیروی بعضی از آن ها از بعضی دیگر در ریاست و سیاست این چنین نامیده شده­ اند و نیز گفته شده «تُبّع» فرمانروایی است که قومش از وی پیروی می­ کنند و جمعش "تبابعه" است.(3)

از امام رضا (علیه السلام) پرسیدند: چرا تبّعِ پادشاه، تبّع نامیده شده است؟ حضرت فرمود: «زیرا او جوانى بود نویسنده و براى پادشاه قبل از خود نویسندگى مى‏ کرد و نوشتن را با جمله‏ "باسم اللَّه الّذی خلق صیحا و ریحا" (به نام خداوندى که باد و فریاد را آفرید) آغاز مى‏ کرد. پادشاه به او گفت: بنویس "به نام پادشاه رعد" (یعنی نام خودش) او گفت: خیر، نوشتن را فقط با نام معبود خودم آغاز مى‏ کنم، سپس خواسته تو را در نظر مى‏ گیرم، لذا خداوند این ویژگى او را شکر نمود و پادشاهى آن پادشاه را به او اعطاء کرد و مردم در این مورد تابع او شدند و لذا تبّع نامیده شد.»(4)

در تواریخ آمده: «تبّع» در قرن پنجم میلادی به سوی مکه لشکر کشی می­ کند تا خانۀ خدا را خراب کند ولی به بیماری سختی مبتلا می­شود، پزشکان چاره و درمان او را، انصراف از سوء قصدش به کعبه می­ بینند، چون منصرف می­ شود، بهبودی می­ یابد و کعبه را محترم می­ دارد و برای نخستین بار بر آن پرده یا پیراهن می­ پوشاند.(5)

او مدت یک ماه هر روز صد شتر را نحر مى‏ کرد و با گوشت آن مردم را اطعام مى‏ نمود. بعد از مدتى، رو به جانب مدینه نهاد و اقوامى از مردم یمن بنام «غسان» را در آن جا اسکان داد، آن ها کسانى بودند که بعدها در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هسته‏ هاى اولیه انصار را تشکیل دادند.(6)

اکنون در مکه نیز محلی است که آن را «دارالتّبابعه» می­ گویند.(7)


ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــ
(1) تفسیر نمونه ج 22 ص240.
(2) راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودى، بیروت، دارالعلم، 1412 ق‏ ،اول‏،ص162.
(3) همان، ص163.
(4) شیخ صدوق، محمد بن على‏؛ عیون اخبارالرضا علیه السلام، ترجمه حمید رضا مستفید وعلى اکبرغفارى،‏ تهران،‏ صدوق،1372 ش‏، اول،ج1، ص509.
(5) خرمشاهی، بهاءالدین؛ دانش نامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان و ناهید، 1377ش، اول، ج 1، ص 472.
(6) عزیزى، یوسف؛ ‏داستان پیامبران یا قصه‏هاى قرآن از آدم تا خاتم‏، تهران،‏ هاد ،1380 ش،‏ اول،‏ ص669.
(7) تفسیر نمونه، پیشین، ج 21، ص 196.

 

۳۰
دی

چرا گاهی به «قرآن» کریم و گاهی مجید می گویند؟

قرآن وجوه حسن و نیکی بسیاری دارد که آن ها با صفاتی بیان می شوند و در خود قرآن تعدادی از این صفات بیان شده است،

۱۱
آذر
۱۳
شهریور

 

محشور شدن حیوانات در قیامت

 

مسأله قیامت و چگونی محشور شدن موجودات از مسائل مهمّ معاد است زیرا هیچ انسانی دوست ندارد از سرنوشت خود بعد از این دنیا بی‌خبر باشد. حیوانات، در بسیاری جوانب زندگی انسان نقش دارند و یکی از سؤالات در مورد قیامت مسأله بودن یا نبودن حیوانات است. این مسأله از زوایای مختلفی اهمّیت دارد که به آن می‌پردازیم.

۱۶
مرداد

 

آداب تلاوت قرآن چیست؟
 

براى تلاوت قرآن، آداب خاصّى هست از جمله:
۱. در حال طهارت و با وضو به تلاوت قرآن بپردازید.
۲. در حالى که مسواک کرده ‏اید قرآن را تلاوت کنید.
۳. با صوت زیبا تلاوت کنید.
۴. با جَهر متوسّط بخوانید؛ نه با صداى آهسته باشد و نه با صداى بسیار بلند.
۵. در حال تلاوت، با اَدَب و با طمأنینه و رو به قبله باشید؛ چه نشسته و چه ایستاده و اگر نشسته مى ‏خوانید، تکیه نکنید.
۶. از روى «مصحف» تلاوت کنید، که نگاه در «مصحف» و تلاوت از روى آن آثار خاصّى دارد و در روایات روى این موضوع تأکید شده است.
در روایتى از رسول اکرم‏ صلى الله علیه وآله نقل شده است: «لیس شى‏ء أشدّ على الشّیطان من القرائة فى المحصف نظراً[۱] چیزى براى شیطان سخت‏تر و کوبنده ‏تر از تلاوت قرآن نیست، آن هم از روى مصحف و با نگاه کردن در آن».

۷. قبل از شروع بگویید: «أستعیذ باللَّه السّمیع العلیم من الشّیطان الرّجیم؛ یعنى به خداوند شنوا و دانا، از شیطان رانده شده پناه مى ‏برم» و یا بگویید: «أعوذ باللَّه السّمیع العلیم من الشّیطان الرّجیم» و بعد بگویید: «بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم». سپس تلاوت را شروع کنید، تا با عنایت خداى متعال از دخالت‏هاى شیطانى در نفس خود محفوظ بمانید.
قرآن مى ‏فرماید: «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ؛[نحل، آیات ۹۸-۹۹] وقتى قرآن را تلاوت مى ‏کنى، پناه ببر به خداى متعال از شیطان مطرود. البته شیطان را بر آنانى که ایمان آورده و به پروردگارشان توکل مى‏کنند، تسلّط و سیطره‏ اى نیست».

۸. ترتیل را مراعات کنید؛ آن چنان تند نخوانید که حروف، کلمات، وقف‏ها و فاصله‏ ها به خوبى ادا نشود. همچنین فاصله زیاد و غیر صحیح در میان حروف و کلمات ندهید؛ به نحوى که حروف و کلمات جدا از هم و غیر مرتبط باشد. در مجموع، باید حروف و کلمات را خوب، روشن و در عین حال، متّصل و مرتبط به هم ادا کنید و وقف‏ هاى آیات را هم مراعات نمایید و طورى بخوانید که قلوب را به حرکت آورد و دل‏ها را تکان دهد.
قرآن، خطاب به رسول اکرم‏ صلى الله علیه وآله مى ‏فرماید: «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً؛[مزمل/۴] و قرآن را با ترتیل مناسب آن بخوان».

امام موسى بن جعفر از پدران بزرگوار خود نقل مى ‏کند: از رسول اکرم‏ صلى الله علیه وآله در خصوص آیه «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً» سؤال شد و آن حضرت در توضیح و تفسیر آیه فرمود: «بیّنه تبیاناً و لاتنثره نثر الرّمل، و لا تهذّه هذا الشعر، قفو عند عجائبه، و حرّکوا به القلوب، و لا یکون همّ أحدکم آخر السّورة؛[۲] قرآن را روشن و واضح تلاوت کن و حروف و کلمات آن را جدا از هم و پراکنده مساز، مانند پراکنده ساختن دانه ‏هاى ریگ از یکدیگر، و آن را سریع و تند تلاوت نکن، همانند تند خواندن شعر. وقتى به عجایب قرآن مى ‏رسید، توقف کنید و به تدبّر و تأمّل بپردازید و با تلاوت آن دل‏ها را به حرکت آورید و با شتاب و بى ‏تأمّل نخوانید؛ به نحوى که بخواهید زود به آخر سوره برسید».

۹. به هنگام تلاوت قرآن، به چیز دیگرى فکر نکنید و متوجه آیات قرآن باشید.

۱۰. در آیات قرآن تدّبر کنید که در این صورت، از انوار، هدایت‏ها، حقایق، معارف و دقایق و اسرار قرآن کریم، به اندازه خود بهره ‏مند خواهید شد.
تلاوتى که در آن تدبّر نباشد، آن طور که شایسته است، فایده‏اى نخواهد داشت. البته این بدان معنا نیست که اگر کسى اهل تدبّر نباشد و یا معانى آیات را حتّى در حدّ ترجمه نداند، از تلاوت قرآن نتیجه ‏اى نخواهد برد! چنین کسى هم با مراعات قسمتى از آداب تلاوت، بهره خود را خواهد برد.

۱۱. حقّ آیات را مراعات کنید؛ به این معنا که به هنگام تلاوت قرآن، وقتى از رحمت و بهشت یاد مى ‏شود، خود را از آن رحمت محروم نبینید و وقتى به آیات عذاب و آتش و سخط و غضب مى ‏رسید، بترسید و به خداى متعال پناه ببرید که از اهل عذاب و آتش نباشید و مشمول سخط و غضب نگردید. وقتى به آیات تکبیر، تعظیم، تسبیح و تحمید مى‏ رسید، به تکبیر، تعظیم، تسبیح و تحمید حقّ بپردازید. هنگامى که به آیات استغفار و طلب عفو و بخشش مى‏رسید، استغفار کنید و طلب عفو و مغفرت نمایید. آنجایى که به ذکر صالحان مى ‏رسید، از خدا بخواهید شما را نیز از آنان و در جمع آنان قرار دهد و آن گاه که به ذکر اهل طغیان و غفلت مى ‏رسید، از خدا بخواهید که شما را از ورود به جمع آنان حفظ کند.
امام صادق‏ علیه السلام فرمود: «اذا مررت بآیة فیها ذکر الجنّة فاسأل اللَّه الجنّة، و اذا مررت بآیة فیها ذکر النّار فتعوّذ باللَّه من النّار؛[۳] به هنگام تلاوت قرآن وقتى به آیه‏اى رسیدى که در آن ذکر بهشت شده است، از خدا بهشت را بخواه، و وقتى به آیه‏ اى رسیدى که در آن ذکر آتش به میان آمده است، به خدا پناه ببر از آتش».

پی نوشتها:
[۱]. بحارالانوار، ج ۹۲، ص ۲۰۲.
[۲]. بحارالانوار، ج ۹۲، ص ۲۱۵.
[۳]. بحارالانوار، ج ۹۲، ص ۲۱۶.

۰۷
بهمن