مِشـــــکوة

وبلاگ تخصــصی قــرآن و حدیث

مِشـــــکوة

وبلاگ تخصــصی قــرآن و حدیث

قرآن و اهل بیت (ع) نورند . نوری که انسان می تواند در پرتو آن به تعالی و تکامل برسد .
منشأ نور خداست و همه انوار عالم ، فروغ و تجلی خود را از نور خدا می گیرند .
" مشکوة " همان سرچشمه نور است که همه انوار را در بر دارد....
این وبلاگ تخصصی و پیرامون قرآن و اهل بیت ( ع ) است که به میمنت میلاد پیامبر اکرم حضرت محمد ( ص )
و صادق آل محمد ( ع ) در روز 17 ربیع الأول ایجاد گردیه است . امید است مورد علاقه و عنایت شیفتگان قرآن و عترت
واقع گردد. و الحمد لله رب العالمین

۱۹۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قرآن» ثبت شده است

۲۹
مهر

هنر از دیدگاه قرآن چیست؟


هنر از دیدگاه قرآن چیست؟ و از دیدگاه قرآنی هنر به چه چیزی اطلاق می شود؟ در تفسیر این موضوع چه آیاتی وجود دارد؟



"در پاسخ به این سۆال، ابتدا باید به دو نکته مهم توجه نمود:

یک. باید دانست که قرآن کریم، کتاب لغت نامه نیست، تا بخواهد معنا و مفهوم یکایک واژه ها را بیان نموده و یا در مورد هر موضوع جزئی، اظهار نظر نماید، بلکه قرآن، معیارها و اصول حاکم بر زندگی انسان ها را در اختیار قرار می دهد. بر این اساس، اگر محدوده معنایی یک واژه را، با مراجعه به منابع آن، کاملاً مشخص نمودیم، آن گاه می توانیم با استفاده از اصول کلی مطرح شده در قرآن، دیدگاه این کتاب آسمانی را نسبت به آن دریابیم.

دو. باید توجه داشت که واژه هنر، واژه ای فارسی بوده، بر همین اساس، باید معنای آن را در لغت نامه های فارسی جست و جو نماییم.

می دانیم که دامنه هنر به اندازه ای گسترده و وسیع است که نمی توان تعریف دقیقی از آن ارائه نمود و تعاریفی که در لغت نامه ها می یابیم، تنها کلیاتی در مورد هنر بوده و نمی توان با کمک آن، مصادیق هنر را دقیقاً مشخص نمود.


۲۹
مهر

پاسخ به دو سوال قرآنی!!


با دقت در آیات قرآن کریم می‌توان به این حقیقت پی برد که زیورها و زینت‌های دنیا به خودی خود نه تنها مورد نکوهش نیستند، بلکه مظهر زیبایی جمال حق و قدرت لایزال پروردگارند و آنچه باعث می‌شود تا قرآن کریم نگاهی متفاوت به این نعمت‌ها و مظاهر زیبایی حق داشته باشد، دلبستگی و رویکرد استقلالی به این ابزار تکامل و وسائل رشد و تعالی است.


حمد

در این مقاله دو سوال قرآنی را مطرح کرده و به آنها پاسخ خواهیم گفت:

چرا سوره حمد را فاتحة الکتاب و سبع المثانی می‏نامند؟

به این سوره فاتحة الکتاب می‏گویند؛ چون سوره حمد در آغاز قرآن است و افتتاح قرآن با آن سوره مبارک است.

به سوره حمد «سبع المثانی» می‏گویند؛ چون این هفت آیه، به سبب اهمیتش دو بار بر پیامبر اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ نازل شده است. یا به این دلیل که این هفت آیه در هر نماز، دوبار خوانده می‏شود. (تفسیر نمونه، ج 1، ص 129)

یا به سبب اینکه، این هفت آیه دارای دو بخش است: نیمی از آن حمد و ثنای الهی و درباره خداوند است و نیمی از آن تقاضای بندگان از خداوند است. احتمالات دیگری نیز گفته شده است.(تفسیر نمونه، ج 1، ص 130/ المیزان، ج 12، ص 201)

این نام ـ سبع المثانی ـ از آیه 87 سوره حجر گرفته شده است: «لَقَدْ آیتناکَ سَبْعا مِنَ المَثانی» (ای پیامبر، به تو سبع‏المثانی را عطا کردیم.)

۲۷
مهر


قال الله الحکیم :


((ان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون


ترجمه : همانا خدا یار و یاور متقین و نیکوکاران است )) 


***************************


قال على علیه السلام :


عاتب اخاک بالاحسان الیه


برادر دینى خود را بجاى سرزنش ، احسان و نیکى کن )) 


*************************

شرح کوتاه :

نیکى و نیکوکارى از صفاتى است که خداوند صاحب این صفت را دوست دارد. همانطورى که خداوند به ما احسان کرده است ، لازم است ما هم در برابر خوبى هاى مردم نیکى بیشترى نمایم .
اگر کسى با ما بدى هم کرد براى تاءدیب او، با احسان برخورد کنیم ، نه اینکه بدى را با بدى جواب دهیم که موجب ازدیاد کینه و دشمنى شود.
شیوه مردان الهى این بود، که اگر کسى به آنها سلام مى کردند، جواب سلام را بهتر کاملتر مى دادند؛ و اگر دستى براى نیکى بسوى آنها دراز مى شد افزون تر پاداش مى دادند.
دلهاى آدمیان دوستدار نیکى کنندگان است ؛ و شیطان از این عمل آدمیان صورتش مجروح و دلش جریحه دار مى شود؛ و در این راستاى محسن از منت گذاشتن ، احسان خود را خدشه دار نمى کند.

۲۶
مهر

شفاعت و شفیع شدن پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) در کجای قرآن آمده است؟

 
قرآن و مسأله شفاعت:
بدون شک مجازاتهاى الهى چه در این جهان و چه در قیامت جنبه انتقامى ندارد، بلکه همه آنها در حقیقت ضامن اجرا براى اطاعت از قوانین و در نتیجه پیشرفت و تکامل انسانها است، بنا بر این هر چیز که این ضامن اجراء را تضعیف کند باید از آن احتراز جست تا جرات و جسارت بر گناه در مردم پیدا نشود.
از سوى دیگر نباید راه بازگشت و اصلاح را بکلى بر روى گناهکاران بست بلکه باید به آنها امکان داد که خود را اصلاح کنند و به سوى خدا و پاکى تقوا باز گردند.
شفاعت در معنى صحیحش براى حفظ همین تعادل است، و وسیله‏اى است براى بازگشت گناهکاران و آلودگان، و در معنى غلط و نادرستش موجب تشویق و جرات بر گناه است.
کسانى که جنبه‏هاى مختلف شفاعت و مفاهیم صحیح آن را از هم تفکیک نکرده‏اند گاه بکلى منکر مساله شفاعت شده، آن را با توصیه و پارتى‏بازى در برابر سلاطین و حاکمان ظالم برابر مى‏دانند! و گاه مانند وهابیان آیه فوق را که مى‏گوید: لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ در قیامت از کسى شفاعت پذیرفته نمى‏شود بدون توجه به آیات دیگر دستاویز قرار داده و به کلى شفاعت را انکار کرده‏اند.
به هر حال ایرادهاى مخالفان شفاعت را در چند مطلب مى‏توان خلاصه کرد:
1- اعتقاد به شفاعت روح سعى و تلاش را تضعیف مى‏کند.
2- اعتقاد به شفاعت انعکاسى از جامعه هاى عقب مانده و فئودالیته است.
3- اعتقاد به شفاعت موجب تشویق به گناه و رها کردن مسئولیتها است.
4- اعتقاد به شفاعت یک نوع شرک و چندگانه پرستى و مخالف قرآن است!
5- اعتقاد به شفاعت مفهومش دگرگون شدن احکام خداوند و تغییر اراده و فرمان او است!
ولى بطورى که خواهیم گفت همه این ایرادها از آنجا ناشى شده که شفاعت را از نظر مفهوم قرآنى با شفاعتهاى انحرافى رائج در میان عوام مردم اشتباه کرده‏اند.
از آنجا که این مساله هم در جهت اثبات، و هم در جهت نفى، داراى اهمیت ویژه‏اى است باید بطور مشروح از مفهوم شفاعت- فلسفه شفاعت- شفاعت در عالم تکوین- شفاعت در قرآن و حدیث- شفاعت و مساله توحید و شرک در اینجا بحث کنیم تا هر گونه ابهامى در زمینه آیه فوق و سایر آیاتى که در آینده در زمینه شفاعت با آن برخورد خواهیم کرد بر طرف شود.

1- مفهوم واقعى شفاعت‏
کلمه شفاعت از ریشه شفع بمعنى (جفت) و ضم الشی‏ء الى مثله گرفته شده، و نقطه مقابل آن وتر به معنى تک و تنها است، سپس به ضمیمه شدن فرد برتر و قویترى براى کمک به فرد ضعیف‏تر اطلاق گردیده است و این لفظ در عرف و شرع به دو معنى متفاوت گفته مى ‏شود:
الف- شفاعت در لسان عامه به این گفته مى‏شود که شخص شفیع از موقعیت و شخصیت و نفوذ خود استفاده کرده و نظر شخص صاحب قدرتى را در مورد مجازات زیردستان خود عوض کند.
گاهى با استفاده از نفوذ خود یا وحشتى که از نفوذ او دارند. و زمانى با پیش کشیدن مسائل عاطفى و تحت تاثیر قرار دادن عواطف طرف.
و زمان دیگرى با تغییر دادن مبانى فکرى او، در باره گناه مجرم و استحقاق او، و مانند اینها ...
بطور خلاصه شفاعت طبق این معنى هیچگونه دگرگونى در روحیات و فکر مجرم یا متهم ایجاد نمى‏کند، تمام تاثیرها و دگرگونیها مربوط به شخصى است که شفاعت نزد او مى‏شود (دقت کنید).
این نوع شفاعت در بحثهاى مذهبى مطلقا معنى ندارد، زیرا نه خداوند اشتباهى مى‏کند که بتوان نظر او را عوض کرد، و نه عواطفى به این معنى که در انسان است دارد که بتوان آن را برانگیخت، و نه از نفوذ کسى ملاحظه مى‏کند و وحشتى دارد و نه پاداش و کیفرش بر محورى غیر از عدالت دور مى‏زند.
مفهوم دیگر شفاعت بر محور دگرگونى و تغییر موضع شفاعت شونده دور مى‏زند، یعنى شخص شفاعت شونده موجباتى فراهم مى‏سازد که از یک وضع نامطلوب و درخور کیفر بیرون آمده و به وسیله ارتباط با شفیع، خود را در وضع مطلوبى قرار دهد که شایسته و مستحق بخشودگى گردد، و همانطور که خواهیم دید ایمان به این نوع شفاعت در واقع یک مکتب عالى تربیت و وسیله اصلاح افراد گناهکار و آلوده، و بیدارى و آگاهى است، و شفاعت در منطق اسلام از نوع اخیر است.
و خواهیم دید که تمام ایرادها، خرده‏گیریها، و حمله‏ها همه متوجه تفسیر اول براى شفاعت مى‏شود، نه مفهوم دوم که یک معنى منطقى و معقول و سازنده است.
این بود تفسیر اجمالى شفاعت در دو شکل تخدیرى و سازنده.

2- شفاعت در عالم تکوین:
آنچه در مورد شفاعت به تفسیر صحیح و منطقى آن گفتیم در جهان تکوین و آفرینش (علاوه بر عالم تشریع) نیز فراوان دیده مى‏شود، نیروهاى قویتر این جهان به نیروهاى ضعیفتر ضمیمه شده و آنها را در مسیر هدفهاى سازنده پیش مى‏برند، آفتاب مى‏تابد و باران مى‏بارد و بذرها را در دل زمین آماده مى‏سازد تا استعدادهاى درونى خود را به کار گیرند، و نخستین جوانه حیات را بیرون فرستند پوست دانه‏ ها را بشکافند و از ظلمتکده خاک سر بر آورده به سوى آسمان که از آن نیرو دریافت داشته‏اند پیش بروند.
این صحنه‏ها در حقیقت یک نوع شفاعت تکوینى در رستاخیز زندگى و حیات است، و اگر با اقتباس از این الگو نوعى از شفاعت در صحنه تشریع قائل شویم راه مستقیمى را پیش گرفته‏ایم که توضیح آن را به زودى خواهیم خواند.

3- مدارک شفاعت:
اکنون به مدارک اصلى و دست اول در مورد مساله شفاعت مى‏پردازیم:
در قرآن در باره مساله شفاعت (به همین عنوان) در حدود 30 مورد بحث شده است (البته بحثها و اشارات دیگرى به این مساله بدون ذکر این عنوان نیز دیده مى‏شود).
آیاتى که در قرآن پیرامون این مساله بحث مى‏کند در حقیقت به چند دسته تقسیم مى‏شود:

گروه اول- آیاتى است که بطور مطلق شفاعت را نفى مى‏کند مانند:
أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ (بقره 254)
و مانند وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ (بقرة: 48).
در این آیات راههاى متصور براى نجات مجرمان غیر از ایمان و عمل صالح چه از طریق پرداختن عوض مادى، یا پیوند و سابقه دوستى، و یا مساله شفاعت نفى شده است. در مورد بعضى از مجرمان مى‏خوانیم:
فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِینَ (مدثر: 48): شفاعت شفاعت کنندگان به حال آنها سودى ندارد.

گروه دوم- آیاتى است که شفیع را منحصرا خدا معرفى مى‏کند مانند:
ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفِیعٍ (سجده: 4):
غیر از خدا ولى و شفیعى نداریم
و قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً (زمر: 44): همه شفاعتها مخصوص خدا است.

گروه سوم-
آیاتى است که شفاعت را مشروط به اذن و فرمان خدا مى‏کند مانند:
مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ (بقره: 255) چه کسى مى‏تواند جز به اذن خدا شفاعت نماید؟ و وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ (سبأ:
23): شفاعت جز براى کسانى که خدا اجازه دهد سودى ندارد.

گروه چهارم- آیاتى است که شرائطى براى شفاعت شونده بیان کرده است گاهى این شرط را رضایت و خشنودى خدا معرفى مى‏کند مانند:
وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‏ (انبیاء: 28).
طبق این آیه شفاعت شفیعان منحصرا شامل حال کسانى است که به مقام ارتضاء یعنى پذیرفته شدن در پیشگاه خداوند، رسیده‏ اند.
و گاه شرط آن را گرفتن عهد و پیمان نزد خدا معرفى می ‏کند مانند لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً. (مریم: 87) (منظور از این عهد و پیمان ایمان به خدا و پیامبران الهى است).
و زمانى صلاحیت شفاعت شدن را از بعضى از مجرمان سلب مى‏کند، مانند سلب شفاعت از ظالمان در آیه زیر: ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ: (غافر: 18).

و به این ترتیب داشتن عهد و پیمان الهى یعنى ایمان، و رسیدن به مقام خشنودى پروردگار و پرهیز از گناهانى چون ظلم و ستم، جزء شرائط حتمى شفاعت است.

4- شرائط گوناگون شفاعت.
خلاصه اینکه آیات شفاعت بخوبى نشان مى‏دهد که مساله شفاعت از نظر منطق اسلام یک موضوع بى قید و شرط نیست بلکه قیود و شرایطى، از نظر جرمى که در باره آن شفاعت مى‏شود از یک سو، شخص شفاعت شونده از سوى دیگر، و شخص شفاعت کننده از سوى سوم دارد که چهره اصلى شفاعت و فلسفه آن را روشن مى‏سازد.
مثلا گناهانى همانند ظلم و ستم بطور کلى از دایره شفاعت بیرون شمرده شده و قرآن مى‏گوید: ظالمان شفیع مطاعى ندارند! و اگر ظلم را به معنى وسیع کلمه- آن چنان که در بعضى از احادیث بعدا خواهد آمد- تفسیر کنیم شفاعت منحصر به مجرمانى خواهد بود که از کار خود نادمند و پشیمان، و در مسیر جبران و اصلاحند، و در این صورت شفاعت پشتوانه ‏اى خواهد بود براى توبه و ندامت از گناه (و اینکه بعضى تصور مى‏کنند با وجود ندامت و توبه نیازى به شفاعت نیست اشتباهى است که پاسخ آن را به زودى خواهیم داد).
از طرف دیگر طبق آیه 28 سوره انبیاء تنها کسانى مشمول بخشودگى از طریق شفاعت مى‏شوند که به مقام ارتضاء رسیده ‏اند و طبق آیه 87 مریم داراى عهد الهى هستند.
این دو عنوان همان گونه که از مفهوم لغوى آنها، و از روایاتى که در تفسیر این آیات وارد شده، استفاده مى‏شود به معنى ایمان به خدا و حساب و میزان و پاداش و کیفر و اعتراف به حسنات و سیئات نیکى اعمال نیک و بدى اعمال بد و گواهى به درستى تمام مقرراتى است که از سوى خدا نازل شده، ایمانى که در فکر و سپس در زندگى آدمى انعکاس یابد، و نشانه‏اش این است که خود را از صفت ظالمان طغیانگر که هیچ اصل مقدسى را به رسمیت نمى‏شناسند بیرون آورد و به تجدید نظر در برنامه‏هاى خود وادارد.در آیه 64 سوره نساء در مورد آمرزش گناهان در سایه شفاعت مى‏خوانیم:
وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً: در این آیه توبه و استغفار مجرمان مقدمه‏اى براى شفاعت پیامبر ص شمرده شده است.

و در آیه 98 و 99 سوره یوسف:
قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ: نیز آثار ندامت و پشیمانى از گناه در تقاضاى برادران یوسف از پدر بخوبى خوانده مى‏شود.
در مورد شفاعت فرشتگان (در سوره مؤمن آیه 7) مى‏خوانیم که استغفار و شفاعت آنها تنها براى افراد با ایمان و تابعان سبیل الهى و پیروان حق است وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ.

باز در اینجا این سؤال که با وجود توبه و تبعیت از سبیل الهى و گام نهادن در مسیر حق، چه نیازى به شفاعت است مطرح مى‏شود که در بحث حقیقت شفاعت از آن پاسخ خواهیم گفت.
و در مورد شفاعت کنندگان نیز این شرط را ذکر کرده که باید گواه بر حق باشند إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ (زخرف- 87).
و به این ترتیب شفاعت شونده باید یک نوع ارتباط و پیوند با شفاعت کننده بر قرار سازد، پیوندى از طریق توجه به حق و گواهى قولى و فعلى به آن، که این خود نیز عامل دیگرى براى سازندگى و بسیج نیروها در مسیر حق است.
۱۲
مهر

 خواص هفت آیه پر فضیلت

 

علی (ع) گفت: رسول اکرم (ص) روزی فرمود: یا علی خواهی تو را چیزی آموزم که اگر خلق هفت آسمان و زمین جمع گردند نتوانند به تو بدی و آسیبی رسانند و هیچ کس بر تو ظفر نیابد. گفتم: بلی. فرمود: هفت آیه در قرآن است آن را این گونه بر خود بخواند و بدم. اول: از پیش رو، دوم: پشت سر، سوم: بالای سر، چهارم: به سوی پایین، پنجم: بر طرف راست، ششم: بر طرف چپ و هفتم بر تمام اعضاء. یا علی! هر کس این هفت آیه را بخواند یا با خود دارد حق سبحانه و تعالی هفتاد هزار بدی را از نامه عمل او دور کند و هفتاد هزار حور نامه عمل او نویسد و هفتادهزار قصر در بهشت برایش بنا کند و هفتاد هزار حور و قصور و غلمان  به او کرامت فرماید و هفتاد هزار حله از حریر و دیبای بهشتی به او بپوشاند چنان که صفت آنها را حق داند و دیگری نداند. یا علی! هر کس این هفت آیه را بخواند و به خود بدمد اگر نزد امراء و حکام رود البته عزیز و مکرم باشد اگر چه بر او خشم گرفته باشند، نرم گرداند. (و آن هفت آیه این است):


قُل لَنْ یُصیبَنا اِلاّ ما کَتَبَ اللهُ لَنا هُوَ مَوْلنا وَ عَلَی اللهِ فَلْیَتَوَّکَّلِ الْمُؤمِنُونَ(سوره توبه(۹)، آیه۵۱)
بگو هرگز نرسد ما را مگر آنچه را نوشت خدا بر ما، اوست صاحب اختیار ما و بر خدا توکل کنند گروندگان.


وَ اِنْ یَمْسَسْکَ اللهُ بِضُرًّ فَلا کاشِفَ لَهُ اِلاّ هُوَ وَ اِنْ یَمْسَسْکَ بِخَیْرٍ فَهُوَ عَلی کُلَّ شَیءٍ قَدیرٌ. (سوره انعام(۶)، آیه ۱۷)
و اگر برساند تو را خدای سختی پس نیست بازدارنده مر آن را مگر او و اگر برساند به تو نیکویی پس او بر هر چیزی تواناست.


وَ ما مِنْ دابَّهٍ فی الْأرْضِ اِلاّ عَلَی اللهِ ر‍ِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلُّ فی کِتابٍ مُبینٍ. (سوره هود (۱۱) آیه ۶)
و نیست هیچ جنبنده‌ای در زمین مگر بر خداست روزی او و می‌داند قرارگاهش و آرامگاهش را به جملگی در کتابی روشن است.


اَنّی تَوَکَّلْتُ عَلَی  اللهِ رَبّی وَ رَبَّکُمْ ما مِنْ دابَّهٍ اِلاّ هُوَ اخِذٌ بِناصِیَتِها اِنَّ رَبّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ. (سوره هود (۱۱) آیه ۵۶)
همانا من توکل کردم بر خدای پروردگارم و پروردگار شما نیست هیچ جنبنده‌ای مگر که اوست گیرنده موی پیشانیش را همانا پروردگار من به راه راست است.


وَ کَاَیَّنْ مِنْ دابَّهٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَها اللهُ یَرْزُقُها وَ اِیّاکُمْ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (سوره عنکبوت (۲۹) آیه۶۰)
و چه بسیار جنبنده ه برنمی‌دارد روزی خود را، خدا روزی می‌دهد او را و شما را و او شنوای داناست.


ما یَفْتَحِ اللهُ لِلنّاسِ مِنْ رَحْمَهٍ فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ. (سوره فاطر (۳۵) آیه۲)
آنچه گشاده گرداند خدا برای مردمان از رحمت، پس نیست بازگیرنده مر آنرا و ‌آنچه را بازگیرد پس نیست فرستنده مر او را بعد از گرفتن او و اوست غالب درست کردار.


وَ لَئِنْ سَاَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الْأرْضَ لَیَقُولُنَّ اللهُ قُلْ اَفَرَاَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ اِنْ اَرادِنیَ اللهُ بِضُّرً هَلْ هُنَّ کاشِفاتُ ضٌرِّهِ اَوْ اَرادَنی بِرَحْمَهٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللهُ عَلَیهِ یَتَوَکَلُّ الْمُتَوَکَلُّونَ (سوره زمر (۳۹) آیه ۳۸)


و اگر بپرسی از ایشان کی آفرید آسمان‌ها و زمین را هر آینه خواهند گفت البته خداست. بگو خبر دهید که آنچه را می‌خوانید از غیر خدا اگر خواست به من خدای ضرری را آیا ایشانند دفع کننده ضررش یا اگر خواست به من رحمت و احسانی آیا ایشانند بازدارندگان رحمتش. بگو که بس است مر خدا بر او توکل می‌کنند توکل کنندگان.

۱۲
مهر

آیا میدانید قرآنی

آیا می دانید مخصوص قرآن....

 

آیا میدانید : تعداد ۱۰۱۵۰۳۰ نقطه در قرآن بکار رفته است


آیا میدانید : تعداد ۵۰۹۸ محل وقف در قرآن وجود دارد

آیا میدانید : تعداد ۳۹۵۸۶ عدد کسره در قرآن بکار برده شده است

آیا میدانید : تعداد ۱۹۲۵۳ عددتشدید در قرآن بکار برده شده است

آیا میدانید : بهترین نوشیدنی که در قرآن ذکر شده ( شیر ) می باشد

آیا میدانید : بهترین خوردنی که در قرآن ذکر شده ( عسل ) می باشد

آیا میدانید : بزرگترین عدد در سوره صافات آیه ۱۴۷ آمده که صد هزار می باشد.

آیا میدانید : کمترین حرفی می در قرآن بکار رفته حرف ( ظاء) می باشد

 

آیا میدانید : بزرگترین سوره قرآن دارای ۲۵۵۰۰ حرف می باشد

آیا میدانید : تعداد کلمات سوره تکویر برابر با تعداد سوره های قران است

آیا میدانید : سوره اخلاص به نسب نامه خداوند معروف است

آیا میدانید : سوره حمد دوبار بر پیامبر نازل شده یکبار در مکه و یکبار در مدیه

آیا میدانید : سوره عادیات منسوب به حضرت علی (ع) است

آیا میدانید : در سوره نساء به قوانین ازدواج اشاره شده است

آیا میدانید : آیه ای که سر بریده امام حسین (ع) در شام تلاوت نمود آیه ۹ سوره کهف می باشد.

آیا میدانید : در آیه ۶ سوره مائده مراحل وضو بیان شده است

آیا میدانید : حضرت سلیمان نخستین شخصی بود که بسم الله الرحمن الرحیم نوشت.

آیا میدانید : حضرت موسی (ع) داماد حضرت شعیب (ع) بود

آیا میدانید : حضرت ادریس (ع) اولین شخصی بود که لباس دوخت و خط نوشت

آیا میدانید : پرنده ای که در دربار حضرت سلیمان (ع) خدمت می کرد (هدهد) نام داشت

آیا میدانید : به حیوانی که از طرف خدا وحی شد زنبور بود (آیه ۶۸ یوره نحل)

آیا میدانید :صحیفه سجادیه به خواهر قرآن معروف است

آیا میدانید : رودکی، ناصرخسرو و حافظ شاعرانی بودند که در نوجوانی حافظ کل قرآن بودند.

آیا میدانید : سلمان فارسی اولین شخصی بود که سوره حمد را به زبان فارسی ترجمه کرد.

آیا میدانید : استاد محمود خلیل الحصری اولین کسی بود که قرآن را به روش ترتیل خواند.

آیا میدانید : قران دارای ۱۱۴ سوره است

آیا میدانید : قران دارای ۳۰ جزء است

آیا میدانید : قران دارای ۱۲۰ حزب است

آیا میدانید : قران دارای ۶,۲۳۶ ایه (نشانه) است

آیا میدانید : قران دارای ۷۷,۷۰۱ کلمه است

آیا میدانید : قران دارای ۳۲۳,۶۷۱ حرف است

آیا میدانید : قران دارای ۹۳,۲۴۳ فتحه است

آیا میدانید : قران دارای ۳۹,۵۸۶ کسره است

آیا میدانید : قران دارای ۴,۸۰۸ ضمه است

آیا میدانید : قران دارای ۱۹,۲۵۳ تشدید است

آیا میدانید : قران دارای ۳,۲۷۲ همزه است

آیا میدانید : قران دارای ۱,۷۷۱ مد است

آیا میدانید : قران دارای ۱,۰۱۵,۰۳۰ نقطه است

آیا میدانید : قران دارای ۵,۰۹۸ وقف است

آیا میدانید : قران در ۲۳ سال بر پیامبر نازل شد

۱۲
مهر

آیــــــه تطهـــــیر


بخش دوم آیه 33 سوره احزاب/33 به «آیه تطهیر» شهرت یافته است:[۱]

«انَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ...».

این آیه با «إِنَّما» که به تصریح لغویان براى حصر است، آغاز شده و انحصار اراده الهى به آنان را بیان مى‌کند. تقدیم جار و مجرور (عنکم) بر مفعولٌ به (الرجس) و نیز اعراب نصب (أهل‌‌البیت) که مفید اختصاص است، بر این تأکید مى‌افزاید.

تعبیر «یُطهِّرکُم» در پى «لِیُذهِبَ عَنکُم ‌الرِّجسَ» تأکیدى بر طهارت و پاکیزگى به دنبال دور شدن پلیدى‌ها است و «تَطهِیرًا» که مفعول مطلق است نیز تأکیدى دیگر براى طهارت به شمار مى‌رود. «الرِجسَ» که با الف و لام جنس است، هر گونه پلیدى فکرى و عملى اعم از شرک، کفر، نفاق و جهل و گناه را دربر مى‌گیرد.[۲]

این آیه از جمله آیاتى است که مجادله‌هاى کلامى فراوانى را به همراه داشته است؛ زیرا شیعه با استناد به متن آیه و نیز روایات شأن نزول بر امامت و عصمت اهل بیت علیهم‌السلام و نیز اختصاص اهل ‌بیت به ‌خمسه طیبه استدلال ‌کرده؛[۳] در حالى‌ که بسیارى از اهل سنت چنین برداشتى را نپذیرفته و با استفاده از قبل و بعد آیه که درباره همسران پیامبر است، همسران را نیز از «أَهلَ‌البَیتِ» به شمار آورده‌اند.[۴] براى تبیین و تفسیر آیه در ابتدا باید معناى اراده الهى  (یُریدُ‌اللّهُ‌...) مشخص و در مرحله بعد، مقصود از «أَهلَ‌البَیتِ» روشن شود.

اراده الهى یا تکوینى است یعنى در پى آن، متعلق اراده الزاماً محقق مى‌شود، مانند این ‌که خداوند اراده کرد آتش بر ابراهیم علیه‌السلام سرد و بى‌ضرر شود و ‌این اراده بى‌درنگ محقق شد: «إِذَا أَرَادَ شَیئًا أَن یَقولَ لهُ کُن فَیَکون»(سوره یس/36،82) یا تشریعى است؛ یعنى اراده با وقوع مقصود ملازم نیست؛ مانند اراده و خواست خداوند در انجام واجبات و پرهیز از محرمات که ممکن است در موارد فراوانى محقق نشود.

اراده در این آیه تکوینى است نه تشریعى؛ یعنى خداوند اراده کرده که اهل بیت پیامبر از هر گونه پلیدى دور باشند و آنان را پاک و پاکیزه قرار داده است و در پى این اراده، دورى از آلودگى‌ها و صفت طهارت براى آنان تحقق یافته است؛ زیرا اراده تشریعى خداوند مبنى بر دور بودن از پلیدى‌ها و پاکیزگى انسان‌ها با انجام تکالیف به اهل بیت پیامبر اختصاص ندارد بلکه خداوند اراده کرده است همه انسان‌ها از پلیدى‌ها بر حذر و به طهارت و پاکیزگى متصف باشند؛ چنان‌ که در دستور به غسل و وضو مى‌فرماید: خداوند به این وسیله مى‌خواهد شما مسلمانان را پاک کند: «مَا یُریدُ اللّهُ لِیَجعلَ عَلیکُم مِن حَرج ولکِن یُریدُ لِیُطهِّرَکُم...».(سوره مائده/5‌،6)[۵] 


۱۲
مهر

واژه قرآنی "امثال" جمع مَثََل است و "مَثل" به معانی گوناگون زیر آمده است: مانند، شبیه، صفت، گفتاری که میان مردم شایع است و بدان مَثَل میزنند، عبرت، پند و تنبیه از حال گذشتگان.1

و دراصطلاح عبارت است از کلامی که نسبت به واقعه خاصی که اقتضای چنین کلامی را داشته گفته شده سپس در طول زمان در وقایع مشابه آن بکار رفته و شایع شده است، مَثل با این معنا در قرآن کریم یافت نمی شود.2

 

معانی مختلف "مَثل" در قرآن3

1. مانند و شبیه:

«مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفاراً...»4
«کسانى که مکلف به تورات شدند ولى حق آن را ادا نکردند، مانند درازگوشى هستند که کتابهایى حمل مى‏کند...»

 

2. حکایت و داستان:

«وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُون »5
«و براى آنها، اصحاب قریه (انطاکیه) را مثال بزن هنگامى که فرستادگان خدا به سوى آنان آمدند.»

 

3. عبرت پذیری:

«فَجَعَلْناهُمْ سَلَفاً وَ مَثَلاً لِلْآخِرینَ »6
«و آنها را پیشگامان (در عذاب) و عبرتى براى دیگران قرار دادیم.»

 

4. الگو و نمونه:

الف. الگوی نیکو؛ مانند حضرت عیسی(ع):
«إنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَیْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلاً لِبَنی‏ إِسْرائیلَ »7
«مسیح فقط بنده‏اى بود که ما نعمت به او بخشیدیم و او را نمونه و الگویى براى بنى اسرائیل قرار دادیم.»

ب. الگوی فاسد و بد؛ مانند همسران حضرت نوح و لوط (ع):
«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما...»8
«خداوند براى کسانى که کافر شده‏اند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولى به آن دو خیانت کردند...»

 

5. صفت؛ مانند توصیف بهشت و جهنم:

«مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتی‏ وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ أُکُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها تِلْکَ عُقْبَى الَّذینَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَى الْکافِرینَ النَّارُ »9
«توصیف بهشتى که به پرهیزگاران وعده داده شده، (این است که) نهرهاى آب از زیر درختانش جارى است، میوه آن همیشگى، و سایه‏اش دائمى است این سرانجام کسانى است که پرهیزگارى پیشه کردند و سرانجام کافران، آتش است!»

 

۱۱
مهر

اثبات ولایت امیر مومنین علی علیه السلام

{إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ ءَامَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَهُمْ رَ کِعُونَ}.

المائدة: 55.


سرپرست و صاحب امر شما، تنها خدا، پیامبر او و کسانى هستند که ایمان آورده اند؛ همانها که نماز را بر پا مى‌دارند، و در حال رکوع، زکات مى دهند.



طبری در تفسیر خود به نقل از مجاهد نوشته است:
این آیه در باره علی بن أبی طالب علیه السلام نازل شده است و او در حال رکوع صدقه داده است.

تفسیر الطبری ج 6 ص 390
۰۵
مهر

نگاهى به جایگاه ایرانیان در علم قرائت، تفسیر و حدیث




چکیده:

پیشرفت‏ها و دستاوردهاى ایرانیان در علوم قرآنى قرائت، تفسیر و حدیث بخش مهمى از عصر شکوفایى فرهنگى اسلامى را دربر گرفته است. بررسى تاریخى با تکیه بر کانون جغرافیایى علمى نشان مى‏دهد که در عصر شکوفایى فرهنگى اسلامى، حداقل دو کانون اصلىِ خراسان و رى و دو کانون فرعىِ اصفهان و فارس مهم‏ترین مراکز علوم قرآنى ایران در قرون ابتدایى اسلامى بوده‏اند.

در این میان خراسان که خود به چهار قسمتِ جغرافیایى شمالى، شرقى، غربى و مرکزى بخش‏پذیر است، در زمینه تربیت دانشمندان علوم قرآنى بر شهر رى پیشى دارد. این تحقیق با بررسى دانشمندان بزرگ ایرانى در علم حدیث، قرائت و تفسیر، ضمن نشان دادن جایگاه ایرانیان در عصر شکوفایى فرهنگى اسلامى، به معرفى کیفیت و کمیت کانون‏هاى جغرافیایى علمى ایران در قرون ابتدایى اسلامى مى‏پردازد.

مقدّمه

یکى از دستاوردهاى مهم ورود اسلام به ایران، شکستن چارچوب‏هاى طبقاتى تحمیلى بود که ساسانیان همانند سلسله‏هاى قبل به جامعه ایرانى تحمیل مى‏کردند. با از بین رفتن طبقات قانونى ساسانیان و یکسان شدن مردم در برابر فاتحان جدید، طبقات پایین‏تر به سرعت شروع کردند به تمرکز قوا در عرصه‏هایى که پیش از آن، ورود به آنها ممنوع بود.

مهم‏ترینِ این عرصه، دانش بود. هنوز سه نسل از ورود اسلام به ایران نگذشته بود که ایرانیان پایه‏هاى بسیارى از علوم قرانى مانند قرائت، حدیث، و دانش‏هاى ادبى در زبان‏هاى پارسى و عربى را پدید آوردند یا تقویت کردند. در میانه قرن دوم ایرانیان پیشتازى خود را در تمام عرصه‏هاى علوم اسلامى آغاز کردند و تا قرن پنجم هجرى این پیشتازى را به یکه‏تازى تبدیل کردند.

ایرانیان در این اعصار در بسیارى از علوم مانند حدیث، صرف، نحو، عروض، قرائت، کلام، فلسفه، منطق، پزشکى، ریاضى و تمام توابع آن، بسیارى از مهم‏ترین پیشرفت‏هاى قرون وسطى را به ثبت رساندند. به این ترتیب در عصر شکوفایى فرهنگى اسلامى رداى ارغوانى علم بیش از هر ملیتى دیگر به ایرانیان رسید.

در میان این علوم، ایرانیان در سه علم قرآنىِ قرائت، تفسیر و حدیث جایگاه ویژه‏اى دارند. تاکنون چندین کتاب و مقاله درباره دستاوردهاى ایرانیان در علوم مذکور نگارش یافته است، با این حال، در بیشتر این نوشته‏ها، به داورى درباره آثار و آراى نویسندگان و محققان علوم سه‏گانه پیش‏گفته پرداخته شده است. بنابراین، نگاهى با دقت نظر در ترتیب تاریخى و ویژگى‏هاى جغرافیایى محققان و علماى ایرانى در قرون آغازین اسلام در ایران لازم به نظر مى‏رسد.

یکى از نوآورى‏هاى موردنظر نویسندگان این مقاله بخش‏بندى جغرافیایى کانون‏هاى علمى ایران در دوره شکوفایى فرهنگى اسلام است. این دیدگاه جغرافیایى نشان مى‏دهد که مى‏توان در برخى از علوم، پیشرفت‏هاى علمى را به چند کانون ویژه مانند خراسان، رى و گاهى اصفهان و فارس تفکیک نمود. براى توضیح دلیل‏هاى پیشرفت‏هاى علمى در مناطق مى‏توان از تغییرات تاریخ سیاسى هریک از مناطق گفته شده بهره گرفت و نقش تاریخى و میزان تأثیر حکومت‏ها را در توسعه علوم گوناگون را مدنظر قرار داد.

نگارندگان در این مقاله کوشیده‏اند به این سؤال پاسخ دهند که:برترى‏هاى ایرانیان در عصر شکوفایى فرهنگى اسلام در سه شاخه قرائت، تفسیر و حدیث را چه کسانى و در کجا پدید آوردند؟مهم‏ترین فرضیه در پاسخ به این پرسش این است که: دستاوردهاى ایرانیان در علم قرائت، حدیث و تفسیر در کانون‏هاى جغرافیایى خاص صورت گرفته است.

پیشینه اجتماعى