مِشـــــکوة

وبلاگ تخصــصی قــرآن و حدیث

مِشـــــکوة

وبلاگ تخصــصی قــرآن و حدیث

قرآن و اهل بیت (ع) نورند . نوری که انسان می تواند در پرتو آن به تعالی و تکامل برسد .
منشأ نور خداست و همه انوار عالم ، فروغ و تجلی خود را از نور خدا می گیرند .
" مشکوة " همان سرچشمه نور است که همه انوار را در بر دارد....
این وبلاگ تخصصی و پیرامون قرآن و اهل بیت ( ع ) است که به میمنت میلاد پیامبر اکرم حضرت محمد ( ص )
و صادق آل محمد ( ع ) در روز 17 ربیع الأول ایجاد گردیه است . امید است مورد علاقه و عنایت شیفتگان قرآن و عترت
واقع گردد. و الحمد لله رب العالمین

۱۷۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «درسی از قرآن» ثبت شده است

۱۳
شهریور


مَنْ ذَا الَّذى یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافًا کَثیرَةً


وَ اللّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْصُطُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعونَ؛


                                                          سوره بقره، آیه 245


کیست که به (بندگان) خدا وام نیکویى بدهد تا (خدا) آن را براى او چند

برابر بیفزاید؟ و خداوند است که (روزى بندگان را) محدود یا گسترده می سازد،

و به سوى او بازگردانده می شوید.


تفسیر:


(من ذالذی یقرض الله قرضا حسنا ):(کیست که خدا را وامی نیکودهد؟)، خداوند برای ترغیب مردم به این عمل وام را به خودش نسبت داده است ،در حالیکه این وام در راه خداست ،(فیضاعفه له اضعافا کثیره و الله یقبض و یبصط و الیه ترجعون ):(پس خدا وام او را به چند برابر افزون کند و خداست که تنگی ووسعت می بخشد و شما بسوی او باز می گردید) و همچنین برای تشویق و تهییج مؤمنان برای آنکه قرض الحسنه بدهند، می فرماید: که آن را برای آنها دویا چند برابر می کند و قبض به معنای گرفتن چیزی و بسط به معنای مقابل آنست ،در بیان این سه صفت یعنی (قابض ، باسط و مرجع عباد) برای فهماندن این معناست که آنچه درراه خدا قرض بدهند هدر نمی رود و باطل نمی شود و هیچ بعیدنیست که به چند برابر تبدیل شود ،چون خدا قابض است ،یعنی خداست که این قرض را می گیرد و باسط است یعنی هر چه را بخواهد زیاد می کند و مرجع است ، یعنی شما به سوی او باز می گردید و آن مبلغ افزوده را پس می گیرید، آنهم بصورت تمام و کمال .


نکات :
1 کمک به خلق خدا، کمک به خداست . (یقرض اللّه ) بجاى ((یقرض الناس ))
2 براى ترغیب مردم به کارهاى خیر، تشویق لازم است . (فیضاعفه اضعافاً کثیرة )
3 اگر ما گشایش و تنگ دستى را بدست خدا بدانیم ، راحت انفاق مى کنیم . (واللّه یقبض و یبصط)
4 اگر بدانیم که ما به سوى او باز مى گردیم و هرچه داده ایم پس مى گیریم ، راحت انفاق خواهیم کرد. (الیه ترجعون )

۰۸
شهریور

آیا اهل بیت علم به غیب دارند؟

سؤال: آیات قرآنی می گوید که علم غیب فقط با خداوند است. دلیل شیعه برای اینکه ائمه علم غیب داشته اند چیست، مخصوصا ادعا هایی که می گوید ائمه علم به دنیا های دیگر یا همه ذرات دنیا دارند؟ آیا این ادعا با آیات قرآن منافات ندارد؟ خواهش می کنم دلیل خود را از طریق آیات قرآنی مطرح کنید.

جواب :

تنها علمی که کسی دیگر جز خداوند تعالی نمی تواند آن را کسب و درک کند، علم به ذات اقدس الهی و چگونگی فعل او (یعنی اینکه او چطور چیزی را از عدم پدید می آورد) است. زیرا که یک موجود محدود نمی تواند یک موجود لامحدود را احاطه کند و خداوند تعالی فقط اراده می کند که چیزی پدید آید و آن چیز بوجود می آید.

ولیکن دو نکته مهمی را باید در نظر داشت. اول آنکه علم هر موجودی بغیر از خداوند تعالی نیازمند است به خداوند متعال. زیرا که خداوند به همه چیز هستی بخشیده و هیچ چیز نیست که به او نیازمند نباشد. به اصطلاح خداوند تعالی واجب الوجود است و خلق او نیازمند و ممکن الوجود. علم نیز یک امر وجودی است و پس در ممکن الوجود نیازمند است به خداوند تعالی.

پس موجود خلق شده در علمی که امکان کسب و درک آن را دارد، هنوز در داشتن آن علم نیاز به خداوند تعالی دارد. پس همه چیز بغیر از خداوند تعالی نیازمند است به خداوند تعالی برای علم خود و اما خداوند نیازمند به چیزی نیست برای علم خود.

نکته دوم که باید در نظر داشت این است که در موجودات خلق شده علم بر ذاتشان عارض شده، اما علم خداوند تعالی با ذات او یکی است.

اهل بیت شامل می شود از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت فاطمه زهرا (صلوات الله علیها) و دوازده امام (صلوات الله علیهم) که شیعیان به آنها عقیده دارند. همه افراد اهل بیت علم الغیب و ولایت تکوینی، به معنی سرپرستی و تصرف عینی در کل موجودات جهان، دارند.

اما همانطور که گفته شد برای علم و ولایت تکوینی خود، اهل بیت (صلوات الله علیهم) همیشه نیازمند به خداوند تعالی هستند و اوست که به آنها این علم و ولایت را بخشیده. پس معنی آیات قرآن که علم غیب برای خداوند است همین است. یعنی آنکه اگر هم خداوند به افرادی که خود انتخاب کرده علم غیب دهد، هنوز آن علم وابسته است به خداوند تعالی و آن خداوند است که آن علم را به آن افراد بخشیده.

بدون شک در قرآن صریحا بیان شده است که خداوند تعالی به افرادی که خودش به دلیل تقوی و طهارت آنها انتخاب کرده از پیامبران و اولیا، علم غیب می دهد. بطور مثال در سوره بقره، آیه ٢۵۵، خداوند تعالی می فرماید: { اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۗ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ}(هیچ معبودى نیست جز خداوند یگانه زنده‏، که قائم به ذات خویش است‏، و موجودات دیگر، قائم به او هستند؛ هیچگاه خواب سبک و سنگینى او را فرانمى‏گیرد؛ آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است‏، از آن اوست‏؛ کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟! آنچه را در پیش روى آنها و پشت سرشان است مى‏داند؛ و کسى از علم او آگاه نمى‏گردد؛ جز به مقدارى که او بخواهد. تخت [حکومت‏] او، آسمانها و زمین را دربرگرفته‏؛ و نگاهدارى آن دو، او را خسته نمیکند. بلندى مقام و عظمت‏، مخصوص اوست‏.)

همچنین در سوره جن، آیه ٢۶-٢٧ می فرماید: { عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَىٰ غَیْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا}( داناى غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمى‏سازد، مگر رسولانى که آنان را برگزیده و مراقبینى از پیش رو و پشت سر براى آنها قرار مى‏دهد…)

مخصوصا به قسمت دوم آیه که در مورد عصمت صحبت می کند دقت کنید. پس آیاتی که می گوید علیم غیب برای خداوند است به این معنا است که هیچ موجودی نمی تواند از خودش و بدون نیاز داشتن به خداوند تعالی علم غیب داشته باشد. و اگر افراد برجسته ای که خود خداوند انتخاب کرده، علم غیب دارند، آن علم از خودشان نیست و برای آن و تمام وجود خود به خداوند نیازمندند و از خداوند مستقل نیستند. به علاوه، مخلوقات هیچ وقت به بعضی از چیزها مثل ذات اقدس الهی نمیتوانند علم پیدا کنند. اگر آیات را اینطور تفسیر نکنیم بین آیاتی که می گوید علم غیب برای خداوند است و آنها که می گوید خداوند علم غیب را به آن کسانی که اراده کند می بخشد تناقض بوجود می آید. و ما می دانیم که در کلام خدا، قرآن مبین، هیچ تناقضی وجود ندارد.

نتیجه می گیریم که همانطور که در روایات بی شمار وارد شده است، خداوند تعالی اراده کرده که اهل بیت عصمت و طهارت (صلوات الله علیهم) علم به غیب داشته باشند. مثال های دیگر از علمی که حضرت رسول، پیامبران و اولیا خداوند به غیب داشتند و دارند بی شمار است.

۱۹
مرداد

معجزه قرآن از نظر جنین شناسی

معجزه قرآن از نظر جنین شناسی

جنین شناسی پزشکی وانطباق آن باآیات قرآن ، با کشف حقایق جدید در علم جنین‌شناسی، انسان در برابر اعجاز نهفته در قرآن که به مراحل آفرینش جنین اشاره نموده ‌سر فرود آورده، چرا که اینگونه مطالب در چهل و اندی آیه و ده‌ها حدیث شریف آمده و در طول پانزده قرن خطوط اصلی در زمینه این علم را ترسیم نموده و هم اکنون آن را علم جنین‌انسانی می‌نامند. هرقدر که انسان در مطالعه‌ی آیات کریمه‌ی قرآن که به علوم مختلف اشاره نموده، تعمق کند و آن را با حقایق ثابت علمی که به تدریج کشف می‌شود مقایسه نماید، ایمان و یقین وی به خداوند و قرآن و آنچه رسول خدا صلى الله علیه وسلم از جانب خداوند آورده می‌شود. دکتر کیث‌‌مور استاد تشریح و جنین‌شناسی در دانشگاه اوتاوای کانادا بر این عقیده است که: «هر چه انسان حقایق جدیدتری را کشف کند در واقع می‌بیند که همان حقایق موجود در قرآن را تکرار کرده است»(1).

 

علم جنین‌شناسی مطالعه خلقت انسان از ابتدای تشکیل تخمک لقاح یافته با اسپرم تا انتهای تشکیل جنین و خروج آن از رحم مادرش بعد از نه ماه است.

تاریخ شروع این علم با چنین معنایی به قرن هفدهم بر می‌گردد، زمانیکه میکرسکوپ به دست دو دانشمند به نام‌های هام و هوک در سال 1677 اختراع شد که درخلال آن اسپرم مرد را کشف کردند. سپس دانشمندی به نام دوگراف، تخمک را کشف کرد که نام وی را بر آن گذاشتند و فولیکول دوگراف نام گرفت. نقش اصلی تخمک و اسپرم، در اواخر قرن هفدهم شناخته شد و مراحل مختلف تکامل جنین و تفاصیل دقیق تشریحی آن در قرن بیستم آشکار شد و علم روز به روز در این زمینه مطالب جدیدتری را کشف می‌کند.

 

اگر بعضی از دانشمندان اسلامی را که تکوین جنین را از طریق آیات کریمه و احادیث شریفه، شرح دادند استثناء کنیم، بشر تا اواسط قرن هفدهم از این علم اطلاعات ناقص و غلطی داشت. ارسطو در قرن چهارم قبل از میلاد کسی بود که نظرات و کتابهای وی تا قرن هفدهم میلادی در مجامع علمی، مقدس به شمار می‌رفت. وی عقیده داشت که جنین از اتحاد منی با خون حیض تشکیل می‌شود و حال آنکه در قرآن کریم همین بس که اینگونه تذکر می‌دهد: «ویسئلونک عن المحیض قل هو أذی فاعتزلوا النساء فی المحیض... »(2).

 

پزشک انگلیسی به نام هاروی که گردش بزرگ خون را کشف کرد (و قبل از وی دانشمندی به نام ابن النفیس گردش کوچک خون راکشف کرده بود) در سال 1651 عقیده داشت که رحم، جنین را ترشح می‌کند. و حال آن‌که این مطلب یک خطای فاحش علمی است. و طبق فرموده قرآن کریم، رحم قرار مکین برای نطفه است: «ولقد خلقنا الانسان من سلاله من طین، ثم جعلناه نطفه من قرار مکین»(3)و یا: « ألم نخلقکم من ماء مهین، فجعلناه فی قرار مکین»(4).

معجزه قرآن از نظر جنین شناسی

در سال 1675 میلادی، پزشکی بنام مالپیگی عقیده داشت که جنین به شکل بسیار کوچکی در داخل تخمک قرار دارد و اسپرم وظیفه‌ای جز فعال کردن تخمک ندارد. و دانشمندانی به نام هام وهوک که کاشف میکرسکوپ و اسپرم بودند، عقیده داشتند که جنین به شکل بسیار کوچکی در داخل اسپرم قرار دارد و تخمک وظیفه‌ای جز تغذیه و فعال کردن آن ندارد. تا اینکه در قرن هجدهم دو دانشمند به نامهای ولف و اسپالانزانی آمدند و ثابت کردند که جنین از نطفه‌ زن و مرد به طور یکسان تشکیل می‌شود؛ ‌همان حقیقت علمی که امروزه شناخته شده است و مسلمانان از زمان نزول قران کریم، آن را در کتاب خدا می‌خوانند و همین حقیقت باعث خضوع و خشوع و یقین آنها هر روز بیشتر از روز قبل می‌شود: «یا أیها الناس إنا خلقناکم من ذکرو أنثی»(5)یا « انّا خلقنا الانسان من نطفه أمشاج نبتلیه فجعلناه سمیعاً بصیراً»(6).


درهمان زمانی که یک شخص یهودی از پیامبر درباره خلقت انسان می‌پرسد و پیامبر صلی الله علیه وسلم در جواب می‌فرماید: «یا یهودی من کلِّّّ یخلق، من نطفة الرجل و نطفة المرأة»(7).

 

در سال 1839 دو دانشمند به نامهای شوآن و اشلیدن، کشف کردند که بدن انسان مجموعه‌ای از سلولها است و جنین از سلول واحدی تشکیل یافته که همان تخمک لقاح یافته است که تقسیم و تکثیر می‌شود. یعنی در واقع جسم انسان که تقریباً از صدها میلیارد سلول تشکیل شده، از یک سلول بنام سلول تخم نشأت گرفته است. قرآن هم تکثیر سلولی را اساس تکثیر حیات می‌داند:


«انّ الله خالق الحبّ و النوی، یخرج الحیّ من المیّت و مخرج المیّت من الحیّ ذلکم الله فأنّی تؤفکون»(8).

 

معجزه قرآن از نظر جنین شناسی

 

تقسیم سلولی که تمایز سلولی ( یا انفلاق سلولی) عبارت بهتری برای آن است، به معنی تقسیم و تمایز سلول به دو قسمت مساوی است و این یک عمل اصلی فیزیولوژی است که بواسطه آن موجودات زنده تکثیر می‌شوند لذا خداوند تعالی از خودش با صفت «برب ‌الفلق» یاد کرده یعنی سبب زندگی و تکثیر آن و سوره‌ای را با نام «فلق» نامگذاری کرده است.

 

تا اواسط قرن بیستم، نقش تخمک و اسپرم در تعیین جنسیت ژنتیکی جنین در انسان شناخته نشده بود اما پس از کشف کروموزمهای جنسی توسط دانشمندانی به نامهای«ون وینوانتر» و «پانتر» و «تئولیدان» این پدیده شناخته شد. یونانیها معتقد بودند که تعیین جنسیت با اسپرم مرد است، اگر اسپرم از بیضه راست خارج شود، جنس نوزاد مذکر می‌شود و اگر از بیضه چپ خارج شود نوزاد مونث می‌شود. و بعضی دیگر گمان داشتند که اگر جنین در سمت راست رحم رشد کند مذکر می‌شود و اگر در سمت چپ رشد کند مؤنث می‌شود. ارسطو هم که معتقد بود فرزند مذکر مربوط به هیجان روحی مرد هنگام آمیزش است و اگر فاقد آن باشد، فرزند مؤنث می‌شود.
در قرآن کریم به وضوح اشاره شده که نطفه (چه نطفه مرد باشد چه زن) اساس تعیین جنسیت جنین است که مذکر شود یا مؤنث: «و انّه خلق الزوجین الذکر و الانثی، من نطفه اذا تمنی»(9) مراحل اساسی تکامل جنین از مرحله‌ی نطفه امشاج تا مرحله‌ی علقه، مضغه، عظام و لحم (که قرآن کریم این نامهای علمی را به آنها داده) در واقع با شکل و خصوصیات میکروسکپی آنها مطابقت دارد با توجه به اینکه در طول همه این مراحل جنین از چند میلیمتر تجاوز نمی‌کند و علم جنین‌شناسی که در نیمه دوم قرن بیستم پدید آمد، چنین وصف قرآنی را از طریق میکروسکوپ تأیید نمود.


احادیث شریفه‌ای نیز بعضی از این آیات کریمه را در مورد جنین توضیح می‌دهد، مانند تعیین مدت زمانی که در آن اعضای جنین تشکیل می‌شود در اواخر قرن بیستم توسط علم جنین‌شناسی این مطلب کشف شد که لحم و عظام و سمع و بصر و اعضای جنسی از هفته هفتم بارداری شروع به تشکیل شدن نموده و تا ماه ششم کامل می‌شود. و این مصداقی است برای قول رسول اکرم صلی الله علیه وسلم که فرمود:


«اذا مرّ بالنطفه اثنتان و أربعون لیله بعث الله الیها ملکاً فصوّرها و خلق سمعها و بصرها و جلدها و لحمها و عظامها. ثم قال یا رب أذکر أم أنثی؟ فیقضی ربّک ماشاء و یکتب الملک»(10).


هر گاه چهل و دو شب از انعقاد نطفه بگذرد خداوند فرشته‌ای را مأمور می‌کند تا آن را صورت نگاری کرده و گوش و چشم و پوست و گوشت و استخوان آن را بیافریند،سپس می‌گوید پروردگارا، ‌او مرد باشد یا زن؟ و خداوند آنچه را که بخواهد حکم می‌دهد و فرشته می‌نویسد.

 

بنابراین در بسیاری از آیات قرآن اعجاز طبی در زمینه جنین‌شناسی پزشکی به خوبی مشهود است. در اینجا به بررسی اینگونه آیات پرداخته و پس از آوردن نظرات متفاوت در این زمینه، به نقد و بررسی آنها پرداخته و نظر معتدل بیان خواهد شد. برخی از اینگونه آیات به خوبی نشانگر اعجاز طبی قرآن بوده و برخی دیگر، در چارچوب تعریف اعجاز قرار نمی‌گیرند فلذا می‌توان از آنها به عنوان «شگفتیهای آفرینش انسان درقرآن» یاد کرد .

 

۱۹
مرداد

درخت زقّوم چه درختی است؟


سخن درباره «شجره زقوم» در قرآن کریم بعد از بیان نعمت‌های بهشتی از آیه 62 سوره مبارکه صافات شروع می شود .


جزء بیستم و سوم قرآن کریم که از آیه 28 سوره مبارکه یس آغاز و به آیه 31 سوره مبارکه زمر ختم می شود ، در بردارنده آموزه ها و پیام‌های روح افزای الهی است که این نوشته تعدادی از آن‌ها را نقل می کند.


 بهانه ای برای کمک نکردن
در کمک به نیازمندان و انفاق به مستمندان منطق بسیار عوامانه ای وجود دارد که از سوی افراد خود خواه و خسیس مطرح می شود که وقتی به آن‌ها گفته می شود: از آنچه خدا به شما روزی کرده است در راه او انفاق کنید (وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمْ اللَّهُ)؛ پاسخ می دهند: آیا ما کسی را اطعام کنیم که اگر خدا می‌خواست او را سیر می‌کرد؟! (أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ یَشَاء اللَّهُ أَطْعَمَهُ)

معنای این حرف این است که اگر فلانی فقیر است لابد کاری کرده که خدا می خواهد فقیر بماند و اگر ما غنی هستیم لابد عملی انجام داده ایم که مشمول لطف خدا شده ایم؛ بنابراین نه فقر آن‌ها و نه غنای ما هیچ‌کدام بی حکمت نیست!!

غافل از اینکه جهان میدان آزمایش و امتحان است، خداوند یکی را با تنگدستی آزمایش می کند و دیگری را با غنا و ثروت و گاه یک انسان را در دو زمان با هر دو امتحان می کند که آیا به هنگام فقر امانت و مناعت طبع و مراتب شکرگزاری را به  جا می آورد؟ یا همه را زیر پا می گذارد؟[1]

و اگر آنچه آنها می گویند درست است دیگر دلیل نداشت که خداوند در آیات متعدد دستور به انفاق دهد (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاکُم)[2] و در مقابل کسانی که انفاق در راه خدا را ترک کرده اند را به شدت تهدید کرده و به آن‌ها وعده عذاب دهد: [ای رسول ما] کسانی را که طلا و نقره می اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمی کنند، به عذاب دردناکی بشارت ده (وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ یُنفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ)[3].


 عهدی که با او بسته ایم
در آیات متعدد قرآن کریم سخن از عهدی رفته است میان ما بندگان و خدای متعال؛ مانند این آیه که می فرماید: شما به عهدتان وفا کنید تا من هم به عهد خود وفا کنم (وَأَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ )[4]؛ اما این عهد چیست و مفاد آن کدام است ؟!

سوالی است که پاسخ آن را می‌توان در آیات 60 و 61 سوره یس مشاهده کرد.

در این آیات، متن عهده نامه یاد شده آمده که دربردارنده دو بند اساسی است :

بند اول آن، عبادت نکردن شیطان است (أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ) و بند دوم آن عبادت کردن خداوند یکتای متعال (أَنِ اعْبُدُونی).

باید دقت کرد که در این آیه انسان‌ها از عبادت شیطان نهی شده اند ؛ منظور از عبادت کردن شیطان، اطاعت او در وسوسه ها و دستورهایی است که از او صادر می شود [5]؛ بنابراین «شیطان را عبادت نکنید»؛ یعنی از وسوسه های شیطان پیروی نکنید؛ زیرا اطاعت از غیر خداوند و کسانی که خداوند دستور به اطاعت از آن‌ها داده است [6] ممنوع است.

۱۲
مرداد

نکاتی از جزء بیست و چهارم

 

در بیست و چهارمین روز ماه رمضان به تبیین نکات مهم و اساسی جزء بیست و چهارم قرآن میپردازیم :


۱۰
مرداد

نکاتی از جزء بیست و سوم قرآن کریم

                                            

در ادامه مباحث قبلی ، مهمترین نکات کلیدی جزء بیست و سوم قرآن شریف تقدیم میگردد :


۰۹
مرداد



خداوند متعال در چهارمین آیه سوره مبارکه قدر می‌فرماید:

تنزّل الملائکة و الرّوح فیها بإذن ربهّم من کلّ أمرٍ؛ فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرمانی (برای تقدیر هر کاری) فرود آیند. (1)

فعل مضارع «تنّزل» دلالت بر تکرار و بقاء «لیلةالقدر» دارد، و در آیات سوم و چهارم سوره دخان نیز:

فیها یفرَق کلّ أمرٍ حکیم(2) ؛ در آن شب، هر فرمانی، بر حسب حکمت صادر می‌شود.

دلالت بر تجدد و دوام دارد. زیرا هیأت نحوی باب «تفعّل» دلالت بر پذیرش یا تکلف یا هر دو می‌نماید. ظاهر این فعل‌ها، خبر از تفریق و تنزل امر در لیلةالقدرهای آینده می‌دهد.

این امر که در زمان رسول خدا به آن حضرت نازل می‌شده‌است، و در هر شب قدر دیگر، باید بر کسی نازل و تبیین و تحکیم یا کشف شود که به افق نبوت نزدیک و پیوسته باشد.

قبول اصل وصایت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و امامت، ناشی از این معنی و مبتنی بر همین اساس است.
امام سجاد علیه السلام فرموده‌اند:

۰۹
مرداد

نکاتی از جزء بیست و دوم قرآن کریم


در ادامه مباحث قبل ، اینک به بررسی و ذکر مهمترین نکات و معارف جزء بیست و دوم قرآن شریف می پردازیم :


۰۸
مرداد

خدای بزرگ سخن می گوید:

اگر برنامه ات تنها دنبال مردم دویدن است،
از راه حق منحرف خواهی شد.
می دانی چرا؟


چون پایه حرکت بیشتر مردم، احتمال و تخمین و حدس های غیر عقلی است.

وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُونَ:


                                                           (الأنعام : ۱۱۶)


اگر از بیشتر کسانى که در روى زمین هستند اطاعت کنى، تو را از راه خدا گمراه مى کنند.
(زیرا) آنها تنها از گمان پیروى مینمایند، و تخمین و حدس (واهى) میزنند.



۰۸
مرداد

نکاتی از جزء بیست و یکم قرآن کریم

در ادامه تبیین نکات مهم و کلیدی قرآن شریف ؛ اینک به ذکر نکات کلیدی و درسهای جزء بیست و یکم قرآن می پردازیم :