ذوالقرنین کیست ؟
ذوالقرنین که بود؟
در آیات ۸۳ تا ۹۸ سوره کهف از شخصی به نام ذوالقرنین یاد شده است. با توجه به این آیات یهودیان خود یا گروهی را تحریک می کنند تا در مورد ذوالقرنین از پیامبرصلی الله علیه واله سوال شود. خداوند در این آیات به معرفی ذوالقرنین می پردازد اما مصداق ذوالقرنین را مشخص نمی کند. روایات نیز انسان را در این مورد به قطع نمی رساند زیرا احادیث نقل شده از طریق شیعه و اهل سنت در باره داستان ذى القرنین بسیار اختلاف دارد(۱).
بنابراین برخی با تطبیق ویژگی های بیان شده در قران و روایات بر برخی از پادشاهان احتمالات زیر را مطرح کرده اند:
یک: ابوکرب شمر یرعش پادشاه حمیر ، بنا بر گفته ابوریحان از آنجا که ابوکرب گیسوانش را بر شانه هایش می آویخت و پادشاهی است که شرق و غرب سفر کرده، در اشعار یمنیان به او افتخار می شده و داستان او با آنچه در قرآن است تطبیق دارد او همان مصداق ذوالقرنین است(۲)
دو: تسن چی هوانگ امپراتور چین سازنده دیوار عظیم چنین ، شهرت وی به عدالت در میان پادشاهان چین دلیل طرفداران این نظریه است(۳)
سه: در روایتی اشاره به رومی بودن ذوالقرنین شده است و طبری در تفسیرش تصریح به اسکندر بودن وی می کند. از همان قرون اولیه اسلامی اکثر مفسران اسکندر را مصداق ذوالقرنین می دانستند، این نظریه اولین بار توسط وهب بن منبه مطرح شده است. در پژوهشهای غربی ها نیز بر این نظریه تاکید دارند.(۴)
چهار: کورش ، ابوالکلام آزاد وزیر فرهنگ هند چنین نظری را ارائه کرده است.
باتوجه به آیات قرآنی ذوالقرنین حاکم عادلی بوده که حکومتش شرق و غرب جهان آن زمان را در بر داشته است. احتمال می رود منظور از شرق و غرب دو امپراطوری بزرگ آن زمان است. همچنین از آیات و روایات به دست می آید که یهودیان به خوبی ذوالقرنین را می شناخته اند چون آنها عامل پرسش از پیامبرصلی الله علیه و آله هستند.(۵) از این مطلب می توان نتیجه گرفت که ذوالقرنین در بین یهودیان شناخته شده بود.بنابراین در بین حاکمانی که حکومت گسترده ای داشته اند باید به سراغ پادشاهی رفت که شهرت به عدالت داشته و نیز یهودیان آنها را می شناختند.
در کتاب مقدس یهودیان از کورش یاد شده است(۶) و حتی به ذوالقرنین بودن وی نیز اشاره شده است (۷)
در مورد عدالت کورش نیز از مجموع تواریخ یونانی، عهد عتیق، تواریخ اسلامی و نیز سنگ نبشته های باز مانده از همان دوران به دست می آید که کورش عادل بوده اگر چه برخی از این منابع گزارش های مخالف نیز دارند.
بنابراین به دور از هیاهوی کسانی که در این قضیه افراط و تفریط می کنند با یک دقت علمی می توان کورش را یکی از احتمالات ذوالقرنین دانست اما به هیج وجه این تطبیق قطعی نیست. علامه طباطبائی نیز در مورد این احتمال می فرمایند: هر چند بعضى از جوانبش خالى از اعتراضاتى نیست، لیکن از هر گفتار دیگرى انطباقش با آیات قرآنى روشنتر و قابل قبول تر است.(۸)
شاید به گزارشهایی استناد شود که عدالت کورش را زیر سوال برد، اما نباید غافل شد که این سخنان مستند به کتابهای از جمله هرودت و گزنفون میشود که خود محل تردید است و بر فرض صحت انتساب نمی توان گزارشهایی آنها را قبول کرد.
منابع:
۱. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص: ۳۶۹
۲. بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة عن القرون الخالیة، متن، ص: ۴۷-۴۸
۳. امیر توکل کامبوزیا، ذوالقرنین یا تسن چی هوانگ تی بزرگترین پادشاه چین، ص۱۷؛ . ابن عاشور، تفسیر التحریر و التنویر، ص۸۳-۸۴
۴. عبدالله بن جعفرحمیری، قرب الاسناد، ص۳۲۲؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۷؛ مجتبائی، ذوالقرنین اسکندر یا کورش، ص۳۲-۳۳
۵. أسباب نزول القرآن (الواحدی)، ص: ۳۰۶؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص: ۲۴۴؛
۶. کتاب مقدس، عهد عتیق و عهد جدید، انتشارات ایلام، چاپ سوم، ۲۰۰۲، کتاب دانیال ص۱۰۰۱، ۱/۲۱، و۱۰۱۰، ۶/۲۱، ۱۰۱۵، ۱۰/۱ و صفحات بسیاری دیگر
۷. عهد عتیق، کتاب عزرا، ص۵۷۱ ا/۱-۴،
۸.علامه طباطبائی، تفسیر المیزان، ج۱۳،ص ۳۹