شیخ کلینـــــی و اتهـام تحریف قـــــرآن
آیا شیخ کلینی معتقد به تحریف قرآن بود؟
بیان این گونه سخنان نوعی تهمت و افترا به شمار می آید. شیخ کلینی در مقدمه کتابش به صراحت عقایدش را بیان نموده و نه تنها سخنی از تحریف قرآن نگفته است، بلکه قرآن را باقی مانده رسول (ص) بعد از وفاتش شمرده که همین به معنای عدم تحریف است. و فرموده که قرآن در کنار وصی رسول (علیهما السلام) سبب هدایت و اتمام حجت بر مردم می باشد. ایشان در بخشی از مقدمه کتاب خویش می نویسند:
رسول خدا (ص) در گذشت و در میان امتش کتاب خدا و جانشینش امیر مؤمنان و پیشواى پرهیزکاران علیه السّلام را بجاى گذاشت که دو همدم خو گرفته بودند و هر یک گواه درستى دیگرى بود. (گواهى ایشان چنین است که) آنچه را خدا بر بندگانش در قرآن واجب فرموده امام از جانب حق بیان میکند مانند اطاعت خدا و اطاعت امام و دوستى امام و حق لازم وى که بوسیله آن خدا خواست دینش را کامل و امرش را ظاهر کند و با حجتهاى خویش اقامه حجت کند.
ایشان در بخشی دیگر از مقدمه کتابشان می نویسند: «هر که دینش را از کتاب خدا و سنت پیغمبرش (ص) برگیرد از کوهها استوارتر است.» و این سخن که تحریک و تشویق به فراگیری دین از قرآن است، خود شاهدی گویا بر اعتقاد به سلامت قرآن می باشد. که اگر کسی قرآن را تحریف شده می داند، یعنی معتقد است حداقل بخشی از عقائد صحیح در قرآن وجود ندارد.
و اگر عده ای تصور می کنند که علمایی مانند نویسنده کافی، به انگیزه اثبات امامت، قرآن را تحریف شده خوانده اند، باید کلام کافی را ببینند که به صراحت در نقل حدیث و توضیح آن می نویسد: معصوم فرموده: هر که امر امامت ما را از قرآن نفهمد از فتنه ها بیرون نرود. از این روست که بر مردم روزگار ما ... که دینش را از کتاب خدا و سنت پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله با علم و یقین و بصیرت برگیرد.
بنابراین جای اندک شک و شبهه ای نیست که کافی، این عالم جلیل القدر، معتقد به عدم تحریف قرآن می باشد. اما آنچه مستمسک افتراء بر کلینی قرار گرفته است، ذکر بعضی از احادیث در کتاب شریف کافی می باشد. که باید چند نکته را درباره آنها در نظر داشت:
اولا بسیاری از احادیث ذکر شده در کتاب کافی، خود نشان دهنده اعتقاد به عدم تحریف قرآن است.
ثانیا شیعه بر خلاف اهل سنت، معتقد به کتاب حدیثی صحیح نیست. یعنی این گونه نیست که تمام احادیث یک کتاب را صحیح بداند (بر خلاف صحیح مسلم، صحیح بخاری و سایر کتب حدیثی اهل سنت) بلکه با توجه به ایجاد احادیث جعلی در طی تاریخ، و مواضع مختلف سخن، معترفیم که در بین احادیث اختلاف هایی وجود دارد که برای فهم این اختلاف ها، راههایی ارائه شده و نمی توانیم تمام احادیث را یک جا بپذیریم. کما اینکه کافی خود در مقدمه کتابش در این باره می نویسد:
بدان اى برادرم (خدایت هدایت کند) کسى را نمى رسد که به نظر خود روایات مختلفهاى که از ائمه (ع) رسیده از هم امتیاز دهد جز به دستور خود امام (ع) که فرموده: «آنها را با قرآن بسنجید و هر کدام موافق کتاب خداى عز و جل است بگیرید و هر کدام مخالف کتاب خداست رد کنید»
بنابراین ما تمام احادیث را صحیح نمی دانیم و یکی از معیارهای تشخیص احادیث صحیح را بررسی آنها با قرآن می دانیم. با این بیان چگونه ممکن است که ما معیارمان یعنی قرآن را غیر صحیح و تحریف شده بخوانیم؟
ثالثا دلالت بعضی از احادیثی که آنها را شاهدی بر تحریف خوانده اند، ناظر به تحریف لفظی نیست. و نشان دهنده تحریف معنوی می باشند که معتقدیم روی داده است! یعنی اگر چه الفاظ قرآن به همان شکلی که نازل شده است، به دست ما رسیده است و اکنون موجود است. اما گروههایی از مدعیان اسلام، معنای آیات را تحریف کرده اند و به همین شکل به فرقه سازی و به وجود آوردن راههای انحرافی موفق شده اند. بنابراین روایاتی که می فرمایند:"قرآن این چنین نازل شده" یا ... ناظر به تغییر معنای قرآن توسط بعضی از مدعیان است.
در پایان ذکر این نکته لازم است که ادعای تحریف قرآن، در نزد قاطبه علمای شیعه مردود است. با این حال، عده ای که قادر به رویارویی منطقی با مذهب تشیع نیستند، به مغالطه پهلوان پنبه روی آورده اند و با ساختن تصویری غیر واقعی از شیعه در صدد رد و ابطال آن می باشند. چرا که خود را عاجز از رویارویی با منطق اصیل شیعه می دانند. در حالی که خود شیعیان هرگز در تعالیمی که از علمای خویش دریافته اند، هرگز معتقد به تحریف قرآن نشده اند.
و اگر تعداد محدودی از شیعیان سخنانی در باب تحریف قرآن گفته اند، انتساب اندیشه تحریف قرآن به اهل سنت سزاوارتر است. چرا که یکی از اصیل ترین دلایل اعتقاد به تحریف قرآن، نسخ تلاوت است که از عقائد اهل سنت می باشد و شیعه بدان اعتقادی ندارد.