شهوت ، عامل اولین جنایت بشر
پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۱۷ ب.ظ
اولین قربانی شهوت!
قصه های قرآنی می تواند در مسیر زندگی ما راهنما باشد وتامل در آن جرعه های روشنی را در دل ما پدیدار می سازد از این سو داستان هابیل و قابیل را مرور می کنیم :
بعد از آنکه شیطان آدم و حوا را فریفت آنها مورد سرزنش حق تعالی قرار گرفتند خدا به آنان گفت :«مگر من شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم شیطان دشمن آشکار شماست»؟ 1
آدم و حوا توبه کردند گفتند: «گفتند: «پروردگارا، ما بر خویشتن ستم کردیم، و اگر بر ما نبخشایى و به ما رحم نکنى، مسلماً از زیانکاران خواهیم بود.» 2
خداوند توبه آنان را پذیرفت و به آنان هشدار داد که ابلیس همواره دشمن شماست و از این به بعد همواره بر سر دو راهی کفر و ایمان خواهید بود و هر کس به راه ایمان رود هم او سعادت یافته است.
آدم و حوا از بهشت به زمین دنیا هبوط کردند و مشقت ها تحمل کردند . پس از مدت ها وقتی حوا برای اولین بار فرزندش را در آغوش گرفت و بوسید نخستین شکوفه های باغ انسانیت شکفت. حضرت حوا در دو نوبت زایمان چهار فرزند به دنیا آورد هابیل و خواهرش و قابیل و خواهرش آنان در سایه محبت و نگه داری پدر و مادر خود بالیدند و رشد کردند تا به سن بلوغ رسیدند و تمایلات مختلفی در آنان قوت گرفت.
آنها برای تحصیل روزی خود در زمین کار میکردند تا از منافع آن بهره برند قابیل کشاورزی را بر گزید و هابیل چوپانی پیشه کرد. تا اینکه تمایلات جنسی آنان را به سمت انتخاب همسر سوق داد در این هنگام خداوند به آدم ابوالبشر وحی کرد: «خواهر همزاد هابیل به عقد قابیل در آید و خواهر همزاد قابیل به عقد هابیل در آید ».
چون آدم فرمان الهی را به دو فرزند خویش ابلاغ کرد، امیدوار بود که از فرمان و ارشاد او پیروی کنند. اما قابیل عصبانی شد و تسلیم حکم الهی و پدرش نگشت، زیرا خواهر توأم هابیل از نظر جمال و زیبایی به توأم قابیل نمی رسید، لذا قابیل حسادت ورزید و به این تصمیم راضی نشد و تمایل داشت که همزاد خویش از آن وی گردد و از آن برادرش نباشد، زیرا خود را برای همسری توام خویش شایسته تر می دید.
چه می توان کرد؟ همیشه زیبایی اندام، طوفانی بوده که غبار شهوت را در چشم عقل افشانده و با روح انسان در نبرد بوده و گاهی بشریت را به دام مرگ و هلاکت، بی آبرویی و رسوایی کشانده است. باری، مسئله زیبایی سبب اختلاف و جدایی دو برادر شد و یکی از دو برادر از فرمان پدر سر بر تافت و حکم پدر را نقض کرد و از زیر بار دستور او شانه خالی نمود.
آدم علیه السلام بر حسب ارشاد و هدایت الهی از دو فرزندش خواست تا برای خدا از بهترین محصول خود قربانی کنند و قربانی هر کس که قبول شد، سزاوارتر است به آنچه میل دارد و اراده می نماید. هابیل چوپان یک شتر نر، از میان حیوانات خود برای قربانی حاضر ساخت و قابیل مقداری از محصول کشاورزی خود (گندم نامرغوب) آورد. این دو برادر آرزو داشتند در این مسابقه پیروز و سربلند شوند و از جایزه آن بهره مند گردند.
امّا قربانی هابیل پذیرفته شد و آتش به عنوان علامت پذیرش، شتر را بسوزاند ولی قربانی قابیل پذیرفته نشد زیرا در این عمل نیز خلوص نیت نداشت و نافرمانی پدر کرده بود.
بدنبال شکستی که متوجه قابیل شد، نور امید در او خاموش شد و حس خودخواهی و کینه او شعله ور گشت، روح تبهکاری در او زنده شد و آتش حسد در وجودش زبانه کشید، و برادر را به قتل تهدید کرد.
هابیل در عین اینکه برادر را پند می داد در خود نیرویی خداداد می دید و به همین جهت غرور، خودخواهی و عصیان قابیل در روحیه او تأثیری نگذاشت.
او منتظر تقدیر الهی بود و هیچگاه فکر آزار برادر در ذهن او خطور نکرد، زیرا خدا پاکی و پرهیزکاری را در فطرت هابیل به ودیعت گذاشت بود، لذا از خدای جهانیان می ترسید و به فکر آزار برادر خویش نمی افتد و تنها هدفش جلب رضایت و خشنودی پروردگار بود. او از سر مهر قابیل را پندها داد .
اما عاطفه ی برادری و پیوند اخوت نتوانست آتش شعله ور کینه و حسد قابیل را مهار کند، مهر و محبت برادری نتوانست از طغیان آتشفشان خشم او بکاهد، ترس از خدا و رعایت حقوق پدر و مادر نتوانست شهوت قابیل را مهار کند و اولین جنایت بشری بر روی زمین اتفاق افتاد و سرانجام هنگامی که طوفان شهوت و غرایز جنسی به اوج خود رسید و عقل و ادراک قابیل را تیره کرد، هابیل به خاک و خون غلطید و جسد بی جانش در مقابل برادر بر زمین افتاد.
نهال جوانی هابیل پژمرده و چراغ زندگیش خاموش گشت و ستاره ی او در افقی که پدرش او را جستجو می کرد غروب کرد؛ آدم وحشت زده و با جدیت تمام به جستجوی فرزند خود هابیل پرداخت، شاید اثری از او بدست آورد ولی هر چه جستجو کرد کمتر یافت تا ناچار از قابیل جویای حال برادرش شد، ولی قابیل با بی اعتنایی و خشونت گفت: من ضامن، نگهبان و یا حافظ او نبوده ام.
آدم علیه السلام از برخورد قابیل فهمید که فرزندش کشته شده، لذا غم و اندوه توأم با سکوت را پیشه ی خود ساخت و آتش شعله ور مرگ فرزند و خیانت قابیل را در نهاد خود نگه داشت .
آیا ازدواج خواهر و برادر با هم جایز بود؟
علامه طباطبایى در توجیه این نظریه مىفرماید حکم ازدواج یک حکم تشریعى و تابع مصالح و مفاسد است و حکم تکوینى نیست که قابل تغییر نباشد زمام چنین حکمى به دست خداست از این رو ممکن است روزى به خاطر ضرورت از جانب خدا حلال گردد افزون بر این نمىتوان گفت فطرت با این ازدواج مخالف است به لحاظ اینکه متمایل نبودن طبع نه از آن جهت است که از آن تنفر دارد بلکه به جهت آن است که این را موجب اشاعه فحشا و اعمال زشت و از بین رفتن غریزه عفت مى داند و اما در جامعه آن روز که فقط چند خواهر و برادر بوده اند با در نظر گرفتنمشیت خداوند عنوان فحشا صدق نخواهد کرد گذشته از آن ازدواج خواهر و برادر براى مدتى طولانى در بین مجوس شایع بوده است. حاصل مطلب اینکه چه اشکال دارد که به طور موقت براى گروهى به خاطر ضرورت این گونه ازدواج مباح باشد.
پی نوشت ها:
1- سوره اعراف آیه 22.
2- سوره اعراف آیه 23.
منبع : تاریخ انبیاء (از خلقت آدم تا رحلت خاتم)
قصه های قرآنی می تواند در مسیر زندگی ما راهنما باشد وتامل در آن جرعه های روشنی را در دل ما پدیدار می سازد از این سو داستان هابیل و قابیل را مرور می کنیم :
بعد از آنکه شیطان آدم و حوا را فریفت آنها مورد سرزنش حق تعالی قرار گرفتند خدا به آنان گفت :«مگر من شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم شیطان دشمن آشکار شماست»؟ 1
آدم و حوا توبه کردند گفتند: «گفتند: «پروردگارا، ما بر خویشتن ستم کردیم، و اگر بر ما نبخشایى و به ما رحم نکنى، مسلماً از زیانکاران خواهیم بود.» 2
خداوند توبه آنان را پذیرفت و به آنان هشدار داد که ابلیس همواره دشمن شماست و از این به بعد همواره بر سر دو راهی کفر و ایمان خواهید بود و هر کس به راه ایمان رود هم او سعادت یافته است.
آدم و حوا از بهشت به زمین دنیا هبوط کردند و مشقت ها تحمل کردند . پس از مدت ها وقتی حوا برای اولین بار فرزندش را در آغوش گرفت و بوسید نخستین شکوفه های باغ انسانیت شکفت. حضرت حوا در دو نوبت زایمان چهار فرزند به دنیا آورد هابیل و خواهرش و قابیل و خواهرش آنان در سایه محبت و نگه داری پدر و مادر خود بالیدند و رشد کردند تا به سن بلوغ رسیدند و تمایلات مختلفی در آنان قوت گرفت.
آنها برای تحصیل روزی خود در زمین کار میکردند تا از منافع آن بهره برند قابیل کشاورزی را بر گزید و هابیل چوپانی پیشه کرد. تا اینکه تمایلات جنسی آنان را به سمت انتخاب همسر سوق داد در این هنگام خداوند به آدم ابوالبشر وحی کرد: «خواهر همزاد هابیل به عقد قابیل در آید و خواهر همزاد قابیل به عقد هابیل در آید ».
چون آدم فرمان الهی را به دو فرزند خویش ابلاغ کرد، امیدوار بود که از فرمان و ارشاد او پیروی کنند. اما قابیل عصبانی شد و تسلیم حکم الهی و پدرش نگشت، زیرا خواهر توأم هابیل از نظر جمال و زیبایی به توأم قابیل نمی رسید، لذا قابیل حسادت ورزید و به این تصمیم راضی نشد و تمایل داشت که همزاد خویش از آن وی گردد و از آن برادرش نباشد، زیرا خود را برای همسری توام خویش شایسته تر می دید.
چه می توان کرد؟ همیشه زیبایی اندام، طوفانی بوده که غبار شهوت را در چشم عقل افشانده و با روح انسان در نبرد بوده و گاهی بشریت را به دام مرگ و هلاکت، بی آبرویی و رسوایی کشانده است. باری، مسئله زیبایی سبب اختلاف و جدایی دو برادر شد و یکی از دو برادر از فرمان پدر سر بر تافت و حکم پدر را نقض کرد و از زیر بار دستور او شانه خالی نمود.
آدم علیه السلام بر حسب ارشاد و هدایت الهی از دو فرزندش خواست تا برای خدا از بهترین محصول خود قربانی کنند و قربانی هر کس که قبول شد، سزاوارتر است به آنچه میل دارد و اراده می نماید. هابیل چوپان یک شتر نر، از میان حیوانات خود برای قربانی حاضر ساخت و قابیل مقداری از محصول کشاورزی خود (گندم نامرغوب) آورد. این دو برادر آرزو داشتند در این مسابقه پیروز و سربلند شوند و از جایزه آن بهره مند گردند.
امّا قربانی هابیل پذیرفته شد و آتش به عنوان علامت پذیرش، شتر را بسوزاند ولی قربانی قابیل پذیرفته نشد زیرا در این عمل نیز خلوص نیت نداشت و نافرمانی پدر کرده بود.
بدنبال شکستی که متوجه قابیل شد، نور امید در او خاموش شد و حس خودخواهی و کینه او شعله ور گشت، روح تبهکاری در او زنده شد و آتش حسد در وجودش زبانه کشید، و برادر را به قتل تهدید کرد.
هابیل در عین اینکه برادر را پند می داد در خود نیرویی خداداد می دید و به همین جهت غرور، خودخواهی و عصیان قابیل در روحیه او تأثیری نگذاشت.
او منتظر تقدیر الهی بود و هیچگاه فکر آزار برادر در ذهن او خطور نکرد، زیرا خدا پاکی و پرهیزکاری را در فطرت هابیل به ودیعت گذاشت بود، لذا از خدای جهانیان می ترسید و به فکر آزار برادر خویش نمی افتد و تنها هدفش جلب رضایت و خشنودی پروردگار بود. او از سر مهر قابیل را پندها داد .
اما عاطفه ی برادری و پیوند اخوت نتوانست آتش شعله ور کینه و حسد قابیل را مهار کند، مهر و محبت برادری نتوانست از طغیان آتشفشان خشم او بکاهد، ترس از خدا و رعایت حقوق پدر و مادر نتوانست شهوت قابیل را مهار کند و اولین جنایت بشری بر روی زمین اتفاق افتاد و سرانجام هنگامی که طوفان شهوت و غرایز جنسی به اوج خود رسید و عقل و ادراک قابیل را تیره کرد، هابیل به خاک و خون غلطید و جسد بی جانش در مقابل برادر بر زمین افتاد.
نهال جوانی هابیل پژمرده و چراغ زندگیش خاموش گشت و ستاره ی او در افقی که پدرش او را جستجو می کرد غروب کرد؛ آدم وحشت زده و با جدیت تمام به جستجوی فرزند خود هابیل پرداخت، شاید اثری از او بدست آورد ولی هر چه جستجو کرد کمتر یافت تا ناچار از قابیل جویای حال برادرش شد، ولی قابیل با بی اعتنایی و خشونت گفت: من ضامن، نگهبان و یا حافظ او نبوده ام.
آدم علیه السلام از برخورد قابیل فهمید که فرزندش کشته شده، لذا غم و اندوه توأم با سکوت را پیشه ی خود ساخت و آتش شعله ور مرگ فرزند و خیانت قابیل را در نهاد خود نگه داشت .
آیا ازدواج خواهر و برادر با هم جایز بود؟
علامه طباطبایى در توجیه این نظریه مىفرماید حکم ازدواج یک حکم تشریعى و تابع مصالح و مفاسد است و حکم تکوینى نیست که قابل تغییر نباشد زمام چنین حکمى به دست خداست از این رو ممکن است روزى به خاطر ضرورت از جانب خدا حلال گردد افزون بر این نمىتوان گفت فطرت با این ازدواج مخالف است به لحاظ اینکه متمایل نبودن طبع نه از آن جهت است که از آن تنفر دارد بلکه به جهت آن است که این را موجب اشاعه فحشا و اعمال زشت و از بین رفتن غریزه عفت مى داند و اما در جامعه آن روز که فقط چند خواهر و برادر بوده اند با در نظر گرفتنمشیت خداوند عنوان فحشا صدق نخواهد کرد گذشته از آن ازدواج خواهر و برادر براى مدتى طولانى در بین مجوس شایع بوده است. حاصل مطلب اینکه چه اشکال دارد که به طور موقت براى گروهى به خاطر ضرورت این گونه ازدواج مباح باشد.
پی نوشت ها:
1- سوره اعراف آیه 22.
2- سوره اعراف آیه 23.
منبع : تاریخ انبیاء (از خلقت آدم تا رحلت خاتم)