داستان سوره هل آتی
اِنَّ الاَْبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْس کَانَ مِزَاجُهَا کَافُوراً * عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللهِ یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیراً * یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخَافُونَ یَوْماً کَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً * وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ اَسِیراً * اِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللهِ لاَ نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَآءً وَ لاَ شُکُوراً * اِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً
ترجمه :
به
یقین ابرار (و نیکان) از جامى مى نوشند که با عطر خوشى آمیخته است، از
چشمه اى که بندگان خاصّ خدا از آن مى نوشند، و از هر جا بخواهند آن را جارى
مى سازند. آن ها به نذر خود وفا مى کنند، و از روزى که شرّ و عذابش گسترده
است مى ترسند، و غذاى (خود) را با این که به آن علاقه (و نیاز) دارند، به
«مسکین» و «یتیم» و «اسیر» مى دهند. (و مى گویند:) ما شما را به خاطر خدا
اطعام مى کنیم، و هیچ پاداش و سپاسى از شما نمى خواهیم. ما از پروردگارمان
خائفیم، در آن روزى که عبوس و سخت است!
«سوره دهر (انسان)، آیات 5 تا 10»
یکى از فضایل مهمّ و عبرت آموز حضرت على (علیه السلام)، بلکه از فضایل اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)، در آیات سوره انسان مطرح شده است. هیجده آیه از سى و یک آیه این سوره، پیرامون این فضیلت بى نظیر سخن مى گوید. بخشى از آیات هیجده گانه فوق، پیرامون اصل ماجرا سخن مى گوید و چهارده آیه دیگر در مورد جزاء و پاداش عمل بزرگ آن خانواده گرانقدر بحث مى کند. شرح این مطالب در مباحث آینده خواهد آمد.کتاب هاى فراوانى شأن نزول آیات مورد بحث را مطرح کرده اند. مرحوم علاّمه امینى در الغدیر شأن نزولى را که خواهیم آورد از 34 کتاب از کتب اهل سنّت(1)، و مرحوم قاضى نورالله شوشترى از 36 کتاب از کتاب هاى آنان این مطلب را نقل کرده است.(2) بنابراین شأن نزولى که مى آید در سرحدّ تواتر است. خلاصه شأن نزولى که مورد اتّفاق تمام منابع فوق است به شرح زیر است:امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) در سنّ طفولیّت بیمار شدند، پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) براى عیادت فرزندان بیمارش به خانه على و فاطمه (علیهما السلام)آمد، آن حضرت هنگامى که بیمارى نوه هاى عزیزش را مشاهده کرد، خطاب به على (علیه السلام) فرمود: «نذرى کنید، تا خداوند بیمارانتان را شفا دهد!»على (علیه السلام) بلافاصله عرض کرد: «خداوندا ! اگر فرزندانم شفا یابند، سه روز روزه مى گیرم.»فاطمه (علیها السلام) نیز به همین شکل نذر کرد; حتّى امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)نیز ـ على رغم این که سنّ آن ها کم بود ـ به تبعیّت از پدر و مادر به همان شکل نذر نمودند. فضّه (خادمه) که در آن جا حاضر بود نیز ـ احتمالا ـ به همان شکل نذر کرد.طولى نکشید که کسالت آن دو ریحانه پیامبر برطرف شد و بنا شد که اهل البیت (علیهم السلام)نذرشان را ادا کنند. روز اوّل روزه گرفتند; على (علیه السلام)براى افطار این سه روز مقدارى جو تهیّه کرد، آن را آرد کردند و به سه قسمت تقسیم کردند، قسمتى از آن را جهت تهیّه نان براى افطار روز اوّل خمیر کردند و به تعداد افراد روزه دار، نان جو تهیّه نمودند. به هنگام افطار صدایى از پشت درب حیاط منزل شنیده شد، اهل خانه به بیرون از خانه آمدند، شخصى را ملاحظه کردند که این گونه آن ها را خطاب کرد:«اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ الْبَیْتِ» سپس عرض کرد: «من شخص محتاج، نیازمند و مسکینى هستم، به من کمک کنید.»حضرت على (علیه السلام) نانى که سهم خودش بود را به آن فقیر داد، فاطمه (علیها السلام) نیز چنین کرد; بقیّه اعضاى خانواده هم سهمیّه خویش را به آن مسکین دادند و آن شب با آب افطار کردند.روز بعد هم روزه گرفتند و با یک سوم دیگر از آرد جو نان تهیّه کردند; آماده خوردن افطارى بودند، باز صداى شخصى را از خارج منزل شنیدند، که مى گوید:«اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ الْبَیْتِ»، به خارج منزل رفتند. از او پرسیدند: تو کیستى و چه حاجتى دارى؟گفت: «یتیمى از یتیمان این شهر هستم، گرسنه ام سیرم کنید»، باز على (علیه السلام)سهم خویش را به آن یتیم داد و بقیّه نیز همین کار را در کمال اخلاص و جهت رضاى خدا انجام دادند; و همچون شب اوّل با آب افطار کردند!روز سوم را نیز طبق نذرى که داشتند روزه گرفتند و همان داستان روز اوّل و دوم تکرار شد و این بار شخص اسیرى(3) تقاضاى کمک کرد، حضرت على (علیه السلام)و تمام اعضاى خانواده، افطارى خویش را به آن شخص اسیر دادند; و سومین شب را هم با آب افطار کردند و بدین ترتیب به نذر خویش وفا نمودند.پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) روز بعد امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) را، در حالى که رنجور و ضعیف شده بودند و از شدّت ضعف به خود مى لرزیدند مشاهده کرد و از این وضع ناراحت شد و از سوى دیگر چشم هاى گودرفته فاطمه (علیها السلام) بر ناراحتى و حزن پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) افزود، از على (علیه السلام)پرسید:یا على! چرا بچّه ها این قدر ضعیف و رنجور شده اند؟ چرا رنگ دخترم فاطمه پریده است؟حضرت على (علیه السلام)جریان را براى آن حضرت بازگو کرد، در این هنگام جبرئیل نازل شد و آیات سوره انسان را آورد .
3 . در صدر اسلام کفّارى که در جنگ هاى اسلامى اسیر مى شدند، به عنوان برده در اختیار مسلمانان قرار مى گرفتند، تا در کارهاى شخصى به آن ها کمک کنند. بعضى از مسلمان ها که حتّى قادر به تهیّه مایحتاج خویش نبودند، آن ها را آزاد و رها مى کردند و چون این اسیران در مکّه و مدینه کسى و چیزى نداشتند، محتاج کمک دیگران بودند.