شرح دعای روز بیست و دوم ماه رمضان
منبع : رمضان الکریم آقای سلطان احمدی
آیتالله گرامی در شرح دعای بیستودومین روز ماه مبارک رمضان به مباحثی چون فضل خداوند،رضایت او و ارزش قرائت قرآن اشاره کرده است.
اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ فَضْلِکَ وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ فِیهِ بَرَکَاتِکَ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِکَ وَ أَسْکِنِّی فِیهِ بُحْبُوحَاتِ جَنَّاتِکَ یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّین ؛ إقبال الأعمال ص : 206
اى خدا در این روز به روى من درهاى فضل و کرمت را بگشا و بر من برکاتت را نازل فرما و بر موجبات رضا و خوشنودیت موفقم بدار و در وسط بهشتهایت مرا مسکن ده اى پذیرنده دعاى مضطر پریشان
.
اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ فَضْلِکَ
خدایا در این ماه درهاى فضل و کرمت را بگشا ؛ درهاى رحمت الهى به روى همگان گشوده است و این خود مردم هستند که باید تصمیم بگیرند، و از این در وارد شوند.و اگر کسانى شرائط ورود در آن را فراهم نسازند دلیل بر تقصیر خود آنها است، نه محدود بودن رحمت خدا.
وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ فِیهِ بَرَکَاتِکَ
و بر من برکاتت را نازل فرما؛ «برکت» در اصل به معنى ثبات و استقرار چیزى است، و این واژه بر هر نعمت و موهبتى که پایدار بماند اطلاق مىگردد؛ بنابراین موجودات بىبرکت آنهایی هستند که ثبات و قرارى ندارند و زود فانى و نابود مىشوند.
بسیارند از امّتهایى که داراى امکانات مادّى فراوان هستند و منابع زیرزمینى و روزمینى و انواع صنایع را دارند، ولى به خاطر تباهى اخلاق و فساد اعمال که نتیجه مستقیم فساد اخلاق است، این مواهب براى آنها ناپایدار و فاقد برکت است و غالباً در مسیر نابودىشان به کار گرفته مىشود.به همین دلیل، آیات قرآن، از کسانى سخن مىگوید که نعمتهاى آنها وبال و مایه بدبختىشان شد.مثلًا، در آیه 85 سوره توبه مىخوانیم: «وَلاتُعْجِبْکَ امْوالُهُمْ وَاوْلادُهُمْ انَّما یُریْدُ اللَّهُ انْیُعَذِّبَهُمْ بِها فِىالدُّنْیا وَتَزْهَقَ انْفُسُهُمْ وَهُمْ کافِروُنَ؛ مبادا اموال و اولادشان مایه اعجاب تو گردد، خدا مىخواهد به وسیله آن، آنها را عذاب کند و جانشان بر آید در حالى که کافر باشند».
این نعمتها هنگامى که با فساد اخلاق توأم شود، هم مایه عذاب دنیا است، هم موجب خسران و زیان آخرت!به تعبیر دیگر، هرگاه مواهب الهى با ایمان و اخلاق و اصول انسانى همراه باشد مایه عمران و آبادى و رفاه و آسایش و سعادت و نیکبختى است این همان چیزى است که در آیه مورد بحث به آن اشاره شده است.بعکس، هرگاه با سوءاخلاق و بخل و ظلم و خودکامگى و هوسبازى همراه باشد، مایه تباهى و فساد است!
وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِکَ
و توفیق داشته باشم که عوامل رضایت تو را تحصیل کنم ؛ رضاى خدا در چیزى است که بندگان خدا کراهت دارند؛ از موسی کلیم علیه السّلام روایت شده است که :« قال یا ربّ دلّنى على امر فیه رضاک فاوحى اللَّه تعالى الیه إنّ رضاى فی کرهک و انت ما تصبر على ما تکره قال یا ربّ دلّنى علیه قال فانّ رضاى فی رضاک بقضائى بحار الأنوار ج79، ص: 143.» حضرت موسی (ع) عرض کرد پروردگارا مرا راهنمائى کن که بر امرى که رضاى تو در آن باشد خداوند به او وحى فرستاد، رضاى من در چیزى است که تو آن را مکروه مىشمرى و آن را دوست ندارى. عرض کرد بار خدایا تو مرا راهنمائى کن تا بدانم آن چیست؟ خطاب شد، رضاى من در راضى بودن تو است به قضاى من.
وَ أَسْکِنِّی فِیهِ بُحْبُوحَاتِ جَنَّاتِکَ
مرا در قسمت اصلی بهشت جای بده معلوم می شود که بهشت درجاتی دارد. در روایت است که درجات بهشت به شماره آیات قرآن است؛راوی مىگوید: از حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام شنیدم به مردى می فرمود:آیا دوست دارى در دنیا باقى بمانى؟ گفت: آرى. فرمود: براى چه؟ گفت:براى اینکه (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) را بخوانم. حضرت موسى بن جعفر بعد از اینکه ساعتى سکوت کرد به وى فرمود: هرگاه یکى از شیعیان و دوستان ما بمیرد که قرآن را بخوبى نداند و نخواند در قبر به او تعلیم داده مى شود، تا خدا درجه وى را به وسیله قرائت قرآن بالا ببرد. زیرا، شماره درجات بهشت به شماره عدد آیات قرآن است. به او گفته میشود: قرآن بخوان و بالا بیا. او قرآن میخواند و بالا میرود. وای می گوید :من احدى را ندیدم که بیشتر از موسى بن جعفر بر نفس خویشتن خائف و ترسان باشد، یا اینکه بیشتر از آن بزرگوار بخدا امیدوار باشد. موسى بن جعفر قرآن را با حزن تلاوت مىکرد. هنگامیکه قرآن تلاوت میکرد گویا: انسانى را مورد خطاب قرار میداد.« کافى، ج 2، ص 606»
یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّین
ای کسی که دعوت بیچارگان را تو جواب می دهی.
خدا دعاى دعا کنندگان را مستجاب و حوائجشان را بر مىآورد، و اگر قید اضطرار را در بین آورد براى این است که در حال اضطرار، دعاى داعى از حقیقت برخوردار است و دیگر گزاف و بیهوده نیست، چون تا آدمى بیچاره و درمانده نشود، دعاهایش آن واقعیت و حقیقت را که در حال اضطرار واجد است ندارد، و این خیلى روشن است.
خدا وقتى دعا را مستجاب مىکند که داعى، به راستى او را بخواند، نه اینکه در دعا رو به خدا کند و دل به اسباب ظاهرى داشته باشد و این وقتى صورت مىگیرد که امید دعا کننده از همه اسباب ظاهرى قطع شده باشد، یعنى بداند که دیگر هیچ کس و هیچ چیز نمىتواند گره از کارش بگشاید، آن وقت است که دست و دلش با هم متوجه خدا مىشود و در غیر این صورت همانطور که گفتیم غیر خدا را مىخواند.
پس، اگر دعا صادق بود، یعنى خوانده شده فقط خدا بود و بس، در چنین صورتى خدا اجابتش میکند و گرفتاریش را که او را مضطر کرده بر طرف می سازد.