فضائل آل محمد (ص)
فضیلت صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
فضیلت صلوات بر حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم آن را حدّ و حصری نیست و اتفاق علماست که بعد از اَدای فرائض و قرائت قرآن، هیچ فضیلت طاعت به صلوات حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم نمی رسد.
در حدیث وارد شده که حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: حمزه سیدالشهدا و جعفر طیار را در واقعه دیدم که پیش ایشان طبقی رطب نهاده بود و از آن می خوردند. چون پاره ای خوردند، آن رطب میوه دیگر شد و از آن میوه هم پاره ای خوردند، چون پاره ای خوردند، آن میوه، میوه دیگر شد. با ایشان گفتم: پدر و مادر من فدای شما باد، در آخرت چه عمل خوب تر و ثواب دار یافتید؟ گفتند: بهترین اعمال را در آخرت صلوات بر تو یافتیم و ثواب هیچ عمل بدان نمی رسد و از آن جمله آنکه حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: هر که یک نوبت بر من صلوات فرستد، حضرت حق سبحانه و تعالی ده نوبت بر او صلوات فرستد.
در شجاعت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
شجاعت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از طور عادت بیرون است. چنان که روایت کرده اند در جنگ اُحُد بعد از آن که لشکر اسلام شکسته بود و آن حضرت زخم یافته و افتاده، هم چنان بر ثبات و عزم جنگ بود و برخاست و مردمان را آواز داد و به دفع کفّار اشتغال نمود. کفّار بازگشتند و بعد از شکستن فاحش، جبر و تدارک فرمود، و اهل جنگ و شجاعت می دانند که این خارج از طور عادت است در شجاعت.
و هم چنین در جنگ حُنین که لشکر آن حضرت دوازده هزار کس بودند و تمامی فرار نمودند اِلاّ چند نفر معدود وآن حضرت ثابت شد و حمله فرمود و دشمن را دفع کرد و این شجاعت از طور عادت بیرون است.
در منقبت حضرت علی علیه السلام
حضرت علی علیه السلام برادر پیغمبر است و وزیر امین او، آن حضرت شجاع ترین امت است به اتفاق و صاحب متانت و قوّت است.
آن حضرتْ زاهدترین و صاحب ورع تر از همه است و از همه کس و همه امت داناتر بود و در غایت رایت و احکام است در علم دانش. آن حضرتْ شیر خداست و غالب است و حمله کننده است بردشمنان و شیر پیشه شجاعت و مردانگی است و اسداللّه و کرّار و حیدر، القاب آن حضرت است.
آن حضرت زائیده از مادر در حرم در اندرون محلّی که آن را حطیم گویند و آن میان حجرالاسود است و درِ کعبه است و رکن رکین که حجرالاسود است.
آن حضرت ایستاده به محکم گردانیدن قوّت بازوی نبی صلی الله علیه و آله وسلم در قایم گردانیدن نشانه های دین.
عبادت امام سجاد علیه السلام
امام سجاد علیه السلام عابدترین اهل زمان خود بود و در شبانه روزی هزار رکعت نماز می گذارد. بعد از آن، صحیفه که در آنجا حکایت عبادت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام ثبت کرده بود، می طلبیدند و در آن نظر می کردند و آن صحیفه را می انداخت، هم چو کسی که ملول باشد و از تقصیر خود و می فرمود که: ... من از کجا بیاورم عبادتی هم چو عبادت علی و من چگونه عبادت را بدان حضرت رسانم.
امام سجاد علیه السلام و عبدالملک مروان
ابن شهاب زهری روایت کند که جمعی از مفسدان پیش عبدالملک مروان افساد کردند که مردم عراق میل به امام زین العابدین دارند، کتابت بدو نوشته اند و او نیز میل دارد که به طرف کوفه رود و در آنجا ظهور کند. و این تهمت را خاطرنشان عبدالملک مروان کردند.
عبدالملک جمعی بفرستاد وآن حضرت را بند و غل کرده، به طرف شام بردند.
من رفتم تا آن حضرت را وداع کنم، در اندرون خیمه بود و موکلان در بیرون خیمه نشسته بودند از ایشان دستوری خواستم و در رفتم آن حضرت را بدیدم، که دست های مبارکش را در غل کرده بودند و سرپای مبارکش در زنجیر کشیده، رقّت بر من غالب شد و بگریستم. فرمود: ای زهری! چرا می گریی؟ گفتم: ای پسر رسول خدا! من تو را چنین غل کرده نمی توانم دید که آن حضرت اشارت فرمود، فی الحال غل و بند بیفتاد. آن حضرت فرمود: ای زهری! این حال را مشاهده کردی؟ من به اختیار همراه ایشان می روم و شب سوّم انتظار بکشید که بازگردم.
ایشان روانه شدند و شب سوّم مؤکّلان که همراه آن حضرت بودند برگشتند و پرسیدند که آن حضرت به مدینه آ مد، از ایشان پرسیدم که قصه او چون بود؟ گفتند: ما صباح برخاستیم دیدیم که غل و بند آنجا افتاده و آن حضرت نیست. بعد ازآ ن من عازم شام شدم. چون پیش عبدالملک در رفتم. احوال حضرت از من سؤال کرد. من حکایت باز گفتم. عبدالملک گفت: بلی او همان روز نزد من آمد، در وقتی که من تنها بودم در خانه نشسته، من از او بترسیدم. گفت: با من چکار داری؟ من گفتم: مرا با تو هیچ کاری نست. تو چه حاجت داری: گفت: حاجت من آن است که دیگر مرا طلب نکنی و مزاحم نشوی. من گفتم: به سلامت بازگرد.
شجاعت امام باقر علیه السلام
حضرت امام محمدباقر علیه السلام به مجلس حجّاج رفت و حجّاج در همه علوم آن حضرت سؤال کرد تا آخر پرسید که: بدترین قبایل عرب کدام قبیله اند؟ آن حضرت فرمود: قبیله تو که ثقیف است و حجّاج را سرزنش ها کرد و ظلم و جور او را با او باز گفت و بر حجّاج غالب آمد و به سلامت و غنیمت از پیش حجّاج برگشت.
پیش بینی امام علیه السلام
یکی از مُحبّان امام جعفر علیه السلام گفت: من در بغداد بودم و منصور خلیفه عباسی یراق کرده بود که به حج برود. من به مکه آمدم و با حضرت امام حکایت کردم که منصور خلیفه، امسال داعیه حج دارد.
آن حضرت فرمود: منصورْ کعبه را نمی بیند. چون موسم حج شد، منصور به عزم حج از بغداد بیرون آمد. چون از بغداد روانه شد، من به خدمت حضرت امام رفتم و گفتم: منصور از بغداد بیرون آمده است. فرمود: منصورْ کعبه را نمی بیند، چون به مدینه رسید رفتم و دیگر بار تکرار کردم. همان سخن فرمود. چون از مدینه بیرون آمد و مُتوجّه مکه شدون زدیک مکه رسید. مرا شکّی پیدا شد، چون به محل رسید که آن را چاه میمون می گویند و تا مکه یک دو فرسخ است شب در آنجا وفات کرد. صباح برخاستم و با خلایق به استقبال منصور رفتم و خاطر من تردّدی بسیار در امام پیدا کرده بود. مردمان آمدند وخبر دادند که منصور دیشب وفات کرد.
من بازگشتم و آن خبر با حضرت امام بگفتم و درخواست کردم که جهت من استغفار کند. چون آن حضرت بر دوستان خود عطوف و شفوق و مهربان بود جهت من استغفار فرمود.
اثبات امامت
یکی از مُحبّان اهل بیت نقل می کند: در وقتی که میان اهل شیعه اختلاف بود در آنکه بعد از امام جعفر، امام کیست، بعضی گفتند: اسماعیل است و بعضی می گفتند: موسی است. من نزد حضرت امام موسی رفتم، او فرمود: یکی ریگ بیاور تا تو را نشانه بنمایم.
من ریگی هم چو سنگ ریزه نزد آن حضرت بردم. آن حضرت انگشتری مبارک خود را بر آن نهاد، فی الحال مهر بگرفت؛ فرمود: امام کسی است که همه چیز در طاعت او باشد، هم چنان که این سنگ، با وجود صلابت، فی الحال اثر مهر گرفت. چنانچه مشاهده نمودی.