قال رسول الله (ص) : أنَا وَ عَلــــی اَبَــوا هذِهِ الاُمَّةِ
پیامبر اکرم (ص) فرمودند : من و علـی پدران این امت هستیم
حدیث فوق العاده از امام صادق علیه السلام در مورد ولایت
قال الصادق علیه السلام :
ولایتی لعلی بن ابی طالب علیه السلام أحب إلی من ولادتی منه لأن ولایتی لعلی بن ابی طالب فرض و ولادتی منه فضل.
ولایت امیر المومنین علیه السلام برای من بهتر است از اینکه فرزندش هستم زیرا ولایت داشتن از آن حضرت واجب است ولی ولادت من از آن حضرت فضل است...
بحارالانوار ج 39 ص 299_ مستدرک سفینه بحار ج 10 ص 461
(( عن الصادق علیه السلام: وِلایَتی لِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام أحَبُ إلَیَ مِن وِلادَتی مِنهُ؛ لِأَنَّ وِلایَتی لَهُ فَرضٌ، ووِلادَتی مِنهُ فَضلٌ )) .
نسبت ولایتی خود با علی بن ابی طالب علیه السلام را از نسبت ولادتی خود با او، بیشتر دوست دارم ؛ چون ولایت او بر من فریضت است و ولادتم از او فَضیلت!
این روایت از روایات بسیار زیبا و آموزنده است. ائمه اطهار علیهم السلام نسبت به وجود مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام هم فریضه ولایت داشتند و هم فضیلت ولادت ولی ولایت نزد آنها بسیار مهم تر بود چون واجب با مستحب قابل مقایسه نیست و فاصله زیادی از هم دارند. این روایت ریشه در این آیه دارد: « إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ ».
این آیه دلالت دارد بر اینکه خداوند متعال ولی و سرپرست جامعه است و بعد از خدا، پیامبر صلی الله علیه و آله و بعد مؤمنینی که مقیّدند به اقامه نماز و دادن صدقه در حال نماز که اشاره دارد به خاتم بخشی حضرت علی علیه السلام در حال نماز. خلیفه دوم بارها در حال رکوع صدقه داد که آیه ای هم برای او نازل شود ولی چیزی نازل نشد.
نکته دیگر آنکه امتیاز و فضیلت انسان ها به یکدیگر به نسب نیست بلکه به تقواست: « إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ ».
و معیار تقوا هم ولایت اهل بیت علیهم السلام است. اگر ولایت نباشد سایر اعمال هم هباء است.
مناجات «شعبانیه» را خواندید؟ بخوانید آقا ...!
مناجات شعبانیه از مناجات هایی است که اگر انسان دنبالش برود و فکر در او بکند، انسان را به یک جایی میرساند. آن کسی که این مناجات را گفته و همه ائمه هم به حسب روایت می خواندند، اینها، آنهایی بودند که وارسته از همه چیز بودند. مع ذلک آن طور مناجات می کردند، برای اینکه خود بین نبودند.
هرچه بودند این طور نبوده که خودش را ببیند که، حالا من امام صادق ام دیگر، نه امام صادق مثل آن آدمی که در معصیت غرق است مناجات می کند، برای اینکه می بیند خودش هیچ نیست و هر چه هست نقص است و هر چه هست از اوست.
هر چه کمال است از اوست، خودش چیزی ندارد هیچ یک چیزی ندارند، انبیا هم هیچی نداشتند. همه هیچ اند و اوست فقط ، همه هم دنبال او هستند، همه فطرت ها دنبال او هستند، منتها چون ما محجوبیم، نمی فهمیم که ما دنبال او هستیم؛
آنهایی که می فهمند، آنها وارسته می شوند و می روند سراغ همان معنا. این کمال انقطاعی که خواستند، این کمال انقطاع همینست که از همه این چیزهایی که هستش، اصلش به کنار باشند.
انه کال ظلوما جهولا را که در آیه شریفه وارد شده است که عرضنا الامانه علی السموات والارض و الجبال فابین بعد می گوید:
انه کان ظلوما جهولا بعضی می گویند که «ظلوما جهولا» بالاترین وصفی است که خدا برای انسان کرده؛ «ظلوما» که همه بت ها را شکسته و همه چیز را شکسته؛
«جهولا» برای اینکه به هیچ چیز توجه ندارد و هیچ چیز را متوجه به آن نیست، غافل از همه است. ما نمی توانیم این طور باشیم، ما امانتدار هم نمی توانیم باشیم، لکن می توانیم در آن راه باشیم.
(صحیفه امام، ج۱۹، ص۲۵۳)
مناجات شعبانیه از بزرگترین مناجات و از عظیم ترین معارف الهى و از بزرگترین امورى است که آنهایى که اهلش هستند مىتوانند تا حدود ادراک خودشان استفاده کنند.
(صحیفه امام، ج۱۷، ص: ۴۵۶)
(حجرات12)
مجموعه پرسش و پاسخهای مردم پس از این کلام امام به خطبه سلونی مشهور است که در اینجا به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم.
امام على علیه السلام :
اَعجَبُ ما فِى الانسانِ قَلبُهُ وَ لَهُ مَوارِدُ مِنَ الحِکمَةِ وَ اَضدادٌ مِن خِلافِها
فَاِن سَنَحَ لَهُ الرَّجاءُ اَذَ لَّهُ الطَّمَعُ وَ اِن هاجَ بِهِ الطَّمَعُ اَهلَکَهُ الحِرصُ
وَ اِن مَلَکَهُ الیَأسُ قَتَلَهُ السَفُ... فَکُلُّ تَقصیرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ کُلُّ اِفراطٍ بِهِ مُفسِدٌ؛
شگفت ترین عضو انسان قلب اوست و قلب مایه هایى از حکمت و ضد حکمت دارد. اگر آرزو به آن دست دهد، طمع خوارش مى گرداند و اگر طمع در آن سر برکشد، حرص نابودش مىکند و اگر ناامیدى بر آن مسلّط شود، اندوه، او را مى کُشد... هر کوتاهى برایش زیانبار است و هر زیاده روى برایش تباهى آفرین.
"ای پرسش کننده به دقت بنگر،آنچه را قرآن از صفات خدا تو را به آن راهنمایی میکند پیروی کن و از نور هدایت قرآن بهره مند شو و آنچه را که شیطان تو را به یاد گرفتن آن واداشته از آنچه که در قرآن بر تو لازم نگشته و در سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه اثری نیامده،علمش را به خدای سبحان واگذار که نهایت حق خداوند بر تو همین است و بدان که استواران در دانش آنانند که خداوند آنان را با اقرار به کل آنچه از آنها پنهان است و تفسیرش برای آنان روشن نیست،از ورود در ابواب و سراپرده های اسرار پنهانی خود بی نیاز فرموده و اعترافشان را به ناتوانی از رسیدن به آنچه که دانش آنها به آن احاطه ندارد ستوده و ترک تعمق آنان را در چیزی که بحث از حقیقت آن را امر نفرموده استواری در علم نامیده.پس به همان اندازه که خداوند دانستن آن را مجاز دانسته اکتفا کن و عظمت خداوندی را با ترازوی عقلت اندازه مگیر که دچار هلاکت خواهی شد.
(نهج البلاغه دشتی،خطبه 90)